شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۳۸ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۹
آذر

هو 


نشیخ شهاب الدین سهروردی معتقد است که نفس ناطقه چون از جوهر ملکوت است می تواند در اثر  ریاضت و سیر و سلوک به عالم قدس بپیوندد و از آن عالم کسب معرفت کند و در نهایت به مرحله ای برسد که بر جهان ملک فرمانروایی کند. در این رابطه در کتاب هیاکل النور می فرماید:


((نفس ناطقه از جوهر ملکوت است و او را قوت های تن و مشاغل از عالم خود باز داشته است. هر چه نفس قوی گردد به فضایل روحانی ، سلطان قوای بدن ضعیف شود ؛ باشد که نفس خلاص یابد و به عالم قدس بپیوندد و ایشان عالم اند به لوازم حرکات خود و از ایشان در خواب و بیداری همچون آیینه ای که در مقابل چیزی آید ، که بر وی نقش بندد ، آن نقش در آیینه حاصل شود ، و باشد که نفس مشاهدات امر عقلی کند و همین نفس است که چون در جرگه متألهان و پاکان در آمد به واسطه اشراق نور حق تعالی عنصریات ، مطیع و خاضع او گردند به سبب تشبه به عالم ملکوت))

۱۹
آذر

هو 


بزرگترین ملکات حاصل از سیر و سلوک ملکه مرگ ، یعنی مرگ اختیاری است که نور مدبر را از ظلمات منسلخ می گرداند ، این مقام ، مقام عزیزی است. کسانی مانند هرمس و دانایان دیگر و خداوند شریعت محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله) کالبد های خود را از جهان مادی منسلخ می کردند.


شیخ شهاب الدین سهروردی حکمه الإشراق - فصل آخر

۱۹
آذر

هو 

 

پایه و اساس معرفت نفس توحد و سکون و سکوت ظاهری و باطنی نفس است.کنترل متخیله و پاکی دل از کدورات و قذارات رکن رکین طریقت در عرفان علوی شیعی است. و اگر آینه دل از پلیدی ها و ناپاکی ها و خیالات و افکار پراکنده و زنگار طبیعت و صفات بشریت صافی شود و صفا به کمال رسد صفات روحانی و نقوش غیبیه بر دل تجلی کند که:

 

آن خیالاتی که دام اولیاست

عکس مه‌رویان بستان خداست

 

 و انوار غیبی در رنگ های متفاوت بر جان آدمی غالب آید ؛ و این جام جهان نمای تجلی فقط مختص دل های صاف و ساکن و ساکت است و باید این نکته را مد نظر داشت که این صافی دل را  آتش عشق و ذکر دوام و فکر مدام و توجهه و ربط به ولایت و خدمت در پی آورد ، از این روست که در طریقت بحث تجلی بعد از تخلی مطرحح است.

 

آیینه شو وصال پری طلعتان طلب

اول بروب خانه دگر میهمان طلب

 

۱۹
آذر
هو

از بهترین راه هایی که ما می توانیم قوه خیال را مقداری کنترل کنیم و تحت اختیار خود در آوریم خطاطی و نقاشی است.


استاد صمدی آملی

شرح دروس معرفت نفس - جلد دوم - جلسه ۱۱۷

۱۹
آذر

هو


شیخ نجم الدین رازی در کتاب مرصاد العباد مشاهدات غیبی را بر حسب ضعف و قوت و سرعت به مراتب و مراحل مختلف تقسیم بندی کرده است. و ذکر کرده است که انوار غیبی در آغاز چونان برقی گذرا بر جان سالک می نشینند و چنانچه خیال به توحد بیشتر برسد و صقالت قلب ازدیاد یابد انوار قوت گیرند ؛ و مشاهده بروق را به مشاهده ی آتشی افروخته تشبیه کرده است. و می فرمایند که در مراحل بالاتر انوار علوی پدید می آید ، و عارف انواری ستاره گونه خورشید گونه و ماه گونه و در نهایت پر تلألو مشاهده می کند. از دیگر تقسیم بندی های شیخ اینست که رنگ های انوار غیبی را به درجات مختلف تقسیم بندی کرده است. او می گوید:


اما الوان [رنگ های] انوار ، در هر مقام آن انوار که مشاهده افتد ، رنگی دیگر دارد به حسب آن مقام ، چنانکه در مقام لوامگی نفس ، نوری ازرق [نیلگون] پدید آید و آن از امتزاج نور روح بود یا نور ذکر با ظلمت نفس ، از ضیای روح ؛ و چون ظلمت نفس کمتر شود و نور روح زیادت گردد ، نوری سرخ مشاهده شود و چون نور روح غلبه گیرد ، نوری زرد پدید آید و چون ظلمت نفس نماند ، نوری سپید پدید آید و چون نور روح با صفای دل امتزاج گیرد ، نوری سبز پدید آید و چون دل تمام صافی شود ، نوری چون نور خورشید شعاع پدید آید.

۱۹
آذر

هو 


قلندارن علاوه بر اعضای بیرونی و درونی بدن ، نقاطی را در جسم خاکی یافتند که تعداد آن ها بسیار است. هفت نقطه ی لطیفه ، جزء مراکز اصلی و سایر نقاط ، انشعاب از این هفت می باشد. شناخت نقاط در بدن ، سالک را یاری می کند تا بتواند از شهود خیالی به حقیقی برسد.


از خاک تا خاکسار

۱۹
آذر

هو 


شیخ ابوبکر کلاذی در خلاصه ی شرح تعرف می فرمایند:


عارف برای آنکه به این دسته از علوم لطیف و ظریف دست یابد ، باید دانش هایی را فرا گیرد.ترتیب این دانش ها از علم توحید آغاز شده و عارف بعد از این باید علم شریعت را نیک بداند و به کار بندد. علم حکمت که شناختن نفس است ، بعد از این قرار می گیرد. علم خواطر در ادامه و علم مشاهدات و مکاشفات در پایان قرار می گیرند. مشاهدات دل و مکاشفات سر ، عارف را به مقام فنا و استهلاک رسانده ، و دل و قلب تا به این مقام نرسد سوختن ندارد ، و آنگاه که قلب عارف به مقام شهود حق نایل شد ، به تحریر [آزاد شدن] و دهشت افتاده و در این حالت از هیچ پیشامد دیگری او را خبر نباشد. و به عبارت دیگر مشاهدات و تجارب به وصف نیایند و توصیف ناپذیرند. مشهود بدین معناست که عارف آنچه ببیند به خدا ببیند نه با چشم خویش ، مشهود اگر غالب شود ، هرکجا نگرد او را بیند و هر چه شنود و هرچه گوید با او گوید.
۱۹
آذر

هو 


ما مراقبه- نگهبانی دل است.دلی که نگهبان ندارد مرده است و دزد هستیش را برده. نگهبانی دل اصل سلوک است و پاسبان، لازم درگاه ملوک.شخص مراقب ، بحفظ و انتظار هر دو مواظبست ، یعنی حفظ دل از خطرات و انتظار ورود محبوب ، در حالات.


"ابراهیم خواص" گوید:


رفتم بدیدن "شبلی" ، دیدم بمراقبه نشسته و در بر اغیار بسته، چنانکه بدنش حرکت نداشت و دیده بر هم نمیگذاشت ، گفتم مگر مُرده است و روح را سپرده ، بعد از ساعتی در من نگریست ، گفتم یا شیخ! این حالت چیست؟


گفت:


بنگهبانی دل مشغولم و فارغ از خروج و دخول، تا غیر داخل نشود و دل از یار غافل نشود.


گفتم این نوع مراقبه را که بر تو نمود؟


گفت:


گربه ای که به کمین موش نشسته بود.


جُنَید فرماید:


استاد من در مراقبه ، گربه ای بود که بکمین موشی نشسته بود ، چنان مستغرق که موئی از او حرکت، نمی نمود ، حیرت بر حیرتم افزود. ندائی بمن رسید که " یا دَنی الهِمَّة" مرا در مقصود خود، کمتر از موشی مپندار و تو در عمل، کمتر از گربه مباش، متنبه شدم و در مراقبه، جهد کردم.


از فرمایشات صفی علیشاه(قدس سره) در باب مراقبه از کتاب عرفان الحق

۱۶
آذر
هو



یکی از بزرگواران می فرمایند که روح جناب حکیم عمر خیام در ارتباطی فرمودند:


روح مجموعه ای از روان و روانپوش [بدن مثالی] می باشد ؛ و این روانپوش پیکری است سیال که همیشه همراه روان و محمل پاره ای از فضایل پسندیده و صفات رذیله می باشد. هر قدر فضایل پسندیده تقویت شود و رذایل اخلاقی تضعیف گردد ، روانپوش لطیف و لطیف تر خواهد شد و روح به همان تناسب مقاماتی بالاتر احراز خواهد کرد.

۱۶
آذر

هو

سید میرداماد در رساله الرواشح السماویه آورده است که:


روح انسانی باید به مرتبتی برسد که بتواند معاینه ی عالم محسوس را با مشاهده ی عالم غیب در هم آمیزد و قادر باشد از بدن مخلوع [خلع] شود و بند های طبیعت را در هم شکند , تا حدی که بتواند روح خود را مانند پیراهنی در بر کند و یا از جسم خود دور سازد.

۱۶
آذر

هو

بزرگواری می فرمایند از روح جناب حکیم عمر خیام سؤال شد ، در رابطه با سوزاندن جسد توضیحی بفرمایید.


جواب:

در این صورت سرعت ترک جان از جسد بسیار زیاد است و به همان نسبت ، سرعت ترک سیالات از روانپوش [بدن مثالی] کمتر می باشد.


سؤال - کدام خوب است ، تدفین یا سوزاندن؟

جواب:

هرچه زودتر روانپوش [بدن مثالی] آزاد شود ، بهتر است بنابراین دفن بهتر است. چون اگر جسد سوزانده شود ، سیالات ثقیل تری بر روانپوش تحمیل می شود.

توضیح:

کالبد اثیری (کالبد انرژی و یا سیالات به قول حکیم عمر خیام) کالبد لطیفی است که جسم فیزیکی انسان را فرا گرفته است و نزدیک ترین کالبد به آن است و دسته بندی که مکاتب عرفانی شرقی در رابطه به چاکرا ها (مراکز انرژی) دارند مربوط به یکی از جنبه های این کالبد می شود . کالبد اثیری تا زمانی که انسان زنده است هیچگاه از بدن انسان جدا نمی شود چنانچه رابرت بروس نیز در کتاب Astral Dynamics می فرمایند:

(من معتقدم تا زمانی که انسان زنده است هیچ گاه این کالبد نمی تواند از کالبد فیزیکی جدا بشود)

علمای علم روح عقیده دارند که مرگ یک برونفکنی (خلع بدن) بسیار قدرتمند است.بر خلاف تمام برونفکنی هایی که انسان ها چه آگاهانه و چه غیر آگاهانه با بدن مثالی داشته اند در مرگ کالبد اثیری همراه با بدن مثالی [و یا همان روانپوشی که جناب حکیم عمر خیام فرمودند] از بدن خلع می شود و تا زمانی که کالبد اثیری با بدن مثالی همراه است باعث می شود روح شخص مرده در این عالم بماند و به عوالم لطیف بالاتر وارد نشود.

لذا سوزاندن جسد که مربوط به بخشی از دین های بودایی و هندو است باعث میشود که کالبد اثیری به سهولت از بدن جدا بشود و محکم به کالبد مثالی بچسبد و روح را برای مدت زمان بیشتری در این عالم محبوس و گرفتار کند.

ولی هنگامی که جسد را دفن کنند به واسطه ی آنکه کالبد اثیری جاذبه ای با جسد دارد همین باعث می شود که به تدریج از کالبد مثالی جدا شود و روح در مدت زمان کمتری به عوالم لطیف روحی وارد بشود.

اُ - ش