هو
رموز حقیقی در سوره ی توحید نهفته است ، اگر کسی با آن عدد بالا و با ریاضت های مافوق طاقت ، به آن برسد ؛ به سه ملک حاکم می شود : عبدالواحد و عبدالصّمد و اگر کسی سومی را بداند این دو ملک هم تابع می شوند که در نتیجه ی آن به سه قدرت دست می یابد :
۱- طی الارض
۲- موجود کردن هرچیز و قدرت تصرف در هرچه که خواسته باشد.
۳- تکثیر ، یعنی انسان می تواند دو یا سه یا ده جا باشد.
این سه قدرت را کسی می تواند کسب کند که بتواند خودش را درسوره اخلاص ذوب کند.
در محضر استاد
هو
این چهل شب را برای خدا باشید و عیسی وار تجرد روح پیدا کنید ببینید چه پیشرفتی پیدا می کنید ؛ مدتی از مردم جدایی بگیرید و جای خلوتی پیدا کنید و مشغول ذکر بشوید ، شب هم عبادتان را بکنید و هم ذکرتان را بخوانید ؛ خوابتان را اول شب بکنید و از نیمه شب تا اذان صبح مشغول ذکر باشید و بعد نماز را بخوانید و سر زندگی خودتان بیایید ، چهل روز خالص بشوید و خلوت گزینید و با طبیعت نفستان مبارزه کنید و بر معنویتی که در دیگران نیست آگاه بشوید.
هو
📌پیش فرض فکری متشکل از عرفان و برهان و قرآن
زمانی که خوشه چین کلاس های عرشی استادی بودم همیشه حضرتشان در کلاس ها اصلی را که مقتبس از سیره تربیتی حضرت استاد علامه حسن زاده آملی بود تکرار می کردند و آن اصل این بود که قبل از رسیدن به خدمت شیخی کامل مکمل حتما سیر علمی را خوب دنبال کنید و اصول ایقانی و مبانی رصین فلسفه و عرفان اسلامی را در جانتان پیاده کنید ؛ کسی که سلوکش عقلانی باشد و با نور قرآن و سخن معصومین علیهم السلام حرکت کند از اوهام و خیالات به دور می ماند و سر سخن مشایخ و اساتید عرفان را شایسته تر و پسندیده تر درمی یابد ؛ شبی که در جوار یکی از اهل معرفت بودم یکی از شاگردان که در اثنای سلوکش تمثلی به ایشان دست داده بود و آن را مثال خدایش پنداشته بود ، خدمت ایشان این حال را عرضه داشتند ایشان در جواب فرمودند:
( اوهام و خیالات است و باید از اوهام و خیالات برون رفت )
عاشقى دید از دل پرتاب
حضرت حق تعالى اندر خواب
دامنش را گرفت آن غم خور
که ندارم من از تو دست دگر
چون درآمد ز خواب خوش درویش
دید محکم گرفته دامن خویش
اگر این سالک ( ایده الله سبحانه بإلقاءاته السبوحیه ) به اصول و مبانی اصیل فلسفه و عرفان اسلامی آشنایی داشت می دانست که "حق مطلق به اطلاق وجود صمدی در هیچ صقع کلمات وجودی امکانی صورت پذیر نیست و متمثل نمی شود"(۱) و قوه خیال بوده که شیطنت کرده و او را خدایش ارائه داده است و دقیق تر سر سخن این استاد بزرگوار را در رابطه با برون رفتن از اوهام و خیالات در می یافت.
یا علی
یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۹۷
( ۱ ) - رجوع شود به کتاب هزار و یک کلمه استاد علامه حسن زاده آملی کلمه ۳۹۰
هو
عارف کامل ، آنچه که قرار است حادث شود را می گیرد.
شرح:
آنچه که می خواهد در این عالم جسمانی پیاده شود باید عوالم طولیه وجودی را در قوس نزول به ترتیب طی کند ( گذر از عالم عقل به عالم مثال و گذر از عالم مثال به عالم جسمانی ) زیرا که طفره ( در طبیعیات فلسفه به معنی از نقطه ای به نقطه ای رسیدن ، بدون پیمودن مسافت فاصله است و در علم لغت پریدن از روی یک چیزی را می گویند ) محال است؛ آن چه که از حوادث قرار است اتفاق بیافتد، پس از طی کردن عالم عقل ، در عالم مثال منفصل قوس نزول صورتی را متناسب با آن حادثه یا به شکل صورت اصلی آن حادثه ، قبل از اتفاق افتادن در عالم جسمانی پیدا می کند و شخص عارف کامل که در اثر مجاهدات و ریاضات و ذکر و فکر، خیال متصل اش چون آیینه شده است، صور عالم مثال منفصل قوس نزول در خیال متصل اش نقش می ببندد ( که انسان جسمش با عالم جسمانی و خیالش با عالم خیال و عقلش با عالم عقل مرتبط است ) و به کشف مثالی می بیند آن حادثه ای را که قرار است حادث شود.
هو
کسانی که می توانند خلع بدن کنند برایشان ممکن است که با ارواح مردگان ارتباط برقرار کنند و این ارزش دارد و خیلی بالاتر از مرگ است. بعد مراحل برزخی را طی می کنند، یعنی برزخ* را می بینند. به همین دلیل است که عرفا و بزرگان از مرگ نمی ترسند چون هزار ها مرتبه این تونل* را رفته و برگشته اند و می دانند چه خبر است و دیگر ترسی ندارند.
در محضر استاد
*عالم مثال منفصل قوس صعود
*منظور از تونل در متن ، فضایی تونل مانند مجرد می باشد که واسطه ی انتقال روان شخص به طبقات و زیر طبقات مثالی ( برزخی ) است.
هو
📌احوالات آقا سید محمد رضا دزفولی ( در بیان فرزندشان سید حسین ظهیرالاسلام )
والد بزرگوار این فقیر ، جناب فخر السالکین مرکز دوائر الارشاد الحاج السید محمد رضا [دزفولی] ادام الله علینا برکات انفاسه اجازه عامه مطلقه از جناب ولایت مآب ، الکامل المکمّل محمد المشهور بصدرالدین [کاشف دزفولی] داشت ؛ استجابت دعوات و اشراف بر ضمایر از ایشان خیلی دیده اند و اهل این صفحه همگی اعتراف به بزرگی جناب ایشان دارند. یک نفر منکر در تمام عمر ایشان با وجود ابتلاء به خلق برای ایشان هم نرسید ؛ زهد ایشان برون از وصف است با جود تمکن مالی، چنانچه شبها طبخ و گوشت خود را به خانه علویات و ایتام می برده یا وجه نقد می داده و خود نان خشک در کاسه آب ریخته، نرم کرده می خورد ؛ سی سال ابدا شب در بستر و لحاف نخوابیده ، هر روز به غیر از اوراد مقرّره و نوافل و فرائض ، نماز حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و نماز تسبیحات حضرت جعفر علیه السلام می خوانده.
جناب والد ( آقا سید محمد رضا دزفولی ) فرمود که در عمرم کسی به زهد مرحوم آقای خالو [سید صدرالدین کاشف دزفولی] ندیدم ، و قوّت عبادت آن جناب برتر از عادت عادیه خلق بود ؛ ایشان شصت سال تکیه به عصا یا دیوار یا متکا نفرمودند ؛ دعاء کمیل را غالب شبها در قنوت وتر قرائت می فرمود ؛ غالب روز و شب در بیابان مشغول عبادت بود تنها ، و با وجود ارادت دولتشاه مرحوم [فرزند فتحعلیشاه] به آن جناب هیچ گاه هدیه از او قبول نکرد ، بلکه از هیچ کس در همه عمر قبول نکرد.
رشحات نوریه
سید حسین ظهیر الاسلام رضوان الله تعالی علیه
هو
پیران قلندری بودند که در زمان بچگی ، با آن بچگیمان از ایشان سوال می کردیم ؛ پیرانی که صد سال جلوتر رفته بودند ما با آن ها برخورد داشتیم ، از آن ها می پرسیدیم و آن ها مارا راهنمایی می کردند ، می رفتیم در قبرستان شاید پیدا بشوند ؛ ارتباطی که در بچگی داشتیم حالا غبطه آن وقت را می خورم . خودم حالاتی داشتم که از پنج ، شش سالگی دنبال پیران می گشتم . با خودم می گفتم باطنی هست و غیبی هست و من باید آن هارا پیدا کنم . ده سال هم در قبرستان ها بودم و خودم هم نمی دانستم چرا ؟ یک نیرویی مرا می کشید ، در فکر درس نبودم ، در فکر این بودم که من برای چه آفریده شده ام و برای چه خواهم مرد ! این مساله را می خواستم حل کنم ، ده سال در این فکرها بودم ، درک این کار هر کسی نیست.
یک وقتی فکر می کردم از اینجا به بیابان ها بروم ، دیدم دیوانه ای دارد می آید و بچه ها او را اذیت می کنند و با سنگریزه می زدند . من بچه هارا رد کردم رفتند ، رسید به من ، اظهار تشکر کرد. البته به نظر من و شما دیوانه بود ، گفت آقا هرجا بروی آسمان همین رنگ است ، فهمیدم همین است که می گوید و جواب مرا داد که برای چه آمدم و برای چه می روم و این وسط ماندن ما برای چیست؟ یک قافله می آید و یک قافله حرکت می کند . این چیست ؟ آن وقت بود که ریاضی و دیکته را ول کردم و رفتم و گفتم قبرستان خوب است...
در محضر استاد
هو
طریقت کُبرَویه و انشعابات آن - قسمت آخر
پس از راز شیرازی فرزند وی سید جلال الدین محمد حسینی معروف به ( مجدالاشراف ) متخلص به ( قدسی ) در مقام ارشاد متمکن گشت. بعد از مجد الاشرف انشعابات دیگری در ذهبیه صورت گرفت ؛ از جمله گروهی از برادر او میرزا محمد شریفی و عده ای نیز از میرزا احمد تبریزی ملقب به ( وحید الاولیا ) و ( نایب الولایه ) تبعیت نموده و جمعی نیز از برادر مجدالاشرف میرزا فتحعلی شیرازی ملقب به ( شمس الدین ) دنباله روی کردند. پس از سید فتحعلی طریقه عرفانی ایشان تحت عنوان ( مهدویه اشراقیه گمنامیه ) با محوریت سید علی مبدا درویش تهرانی و پس از ایشان این طریقه توسط مشایخ ماذون سید مبدا ادامه یافته و با محوریت پیر بی پیرایه گسترش یافته است.
شرح رساله معرفت به نورانیت