شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مکاشفه» ثبت شده است

۱۶
اسفند

هو

 

شخص تا قبل از گرفتن اذن سلوک از استاد حاذق دارای اذن یا توسط اساتید برتر ماورائی هرچه از واردات برایش رخ بدهد در حکم اتفاق است نه خرق حجاب. یعنی ممکن است شخص ۱۰ سال مشغول به مطالب سلوکیه باشد مانند انجام اوراد و اذکار قلبی و یدی و جسمی و ... ، هرآنچه که در این مدت ۱۰ سال برایش رخ بدهد (۱۰ سال را به عنوان مثال عرض میکنم ممکن است برای شخصی ده روز باشد و برای دیگری یک سال) قبل از گرفتن اذن سلوک توسط استاد حاذق وارداتش در حکم اتفاق است یعنی باید فقط از این گوش شنید و از آن گوش به در کرد و این واردات و مکاشفات قابل اعتنا و توجهی نیستند بله نشان دهنده استعداد شخص است ، این نکته مهم است و اساتید حاذق و مبرز با دیدن این واردات شخص قبل از سلوک تشخیص می‌ دهند که شخص طالب را چه زمان وارد عالم سلوک کنند. بعد از گرفتن اذن سلوک واقعه یا مکاشفه ای که برای شخص رخ بدهد در حکم خرق حجاب است، تک تک این خوارق برای سالک بسیار مهم است چرا که حاوی پیامی برای سالک می باشد ولی اتفاقات خیر ، اتفاقات نشان دهنده استعداد است نشان‌ دهنده قابلیت‌ ها است ولی بعد از گرفتن اذن سلوک و افتادن در وادی سلوک تک تک این واقعه ها نشان دهنده ی مراتب سلوکی است ، فرق است بین استعداد ها و مراتب ها.

 

استاد آریانفر

۰۶
آبان

هو


آنچه که انبیاء و اولیاء و دیگران از مغیبات (واردات غیبی و ملکوتی) در می یابند ، گاهی بر آنان در سطر های مکتوب وارد می گردد و گاهی از طریق شنیدن بانگ هایی که برخی از آن ها لذت بخش است و برخی دیگر ترسناک ؛ گاهی صور کائنه را مشاهده می کنند و گاهی صورت های زیبای انسانی را می بینند که با آن ها مخاطبه می نمایند و نجوا می کنند ؛ و گاهی صورت هایی بسیار لطیف مشاهده می گردد به مانند تمثال های هنری که آنان را مخاطب قرار می دهند. و گاهی صورت هایی در یک محوطه آشکار می گردد و گاهی مثل معلقه را رؤیت می کنند.


شیخ شهاب الدین سهروردی (اشراق)

حکمة الإشراق صفحه ۲۴۰

______________________

۰۱
خرداد

هو


علم مکاشفت به تعلم و مطالعه حاصل نشود ، حصول آن به اعمال صالح و صفای آیینه دل به زهد و گرسنگی و بیداری و خاموشی و اعتزال از مردم باشد ؛ مثلا بیداری در شب ، دل را روشن کند و صافی سازد و نور بخشد و چون این صفا به صفایی که از گرسنگی حاصل شده افزوده شود ، دل چونان ستاره ای فروزان شود چون آیینه ای درخشان و آن گاه جمال حق در آن نمودار گردد.


کیمیای سعادت

محمد غزالی

۲۴
آذر

هو

 

شناخت وحدت جهان و درک اتصال وجودی موجودات جهان به یکدیگر و هم چنین معرفت وجود عوالم متعدد در قلمرو غیب و شهود ، از چیز هایی است که با بحث و قیل و قال به دست نمی آیند ، بلکه ذوق و حال لازم است.

تا نتوانی خود را از قید بدن رها کنی ، درک این معارف امکان ندارد ؛ اما هرگاه در اثر ریاضت که اساس آن بر گرسنگی و بیداری و مراقبه دائمی است ، توانستی که این بدن خاکی را مانند پیراهن چرکین از وجود نورانی خود دور کنی ، این ها را از بَدیهی ترین مسائل خواهی یافت.

قلندر و قلعه-داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی

۱۰
آبان

هو


اهل کشف در حال سیر در عالم و اتصال به عوالم مافوق ماده و مکاشفات روحانیشان گاهی اوقات اصواتی بسیار خوش و دلربایی استماع می کنند , و بی جهت نیست که بزرگانی از عالم فلسفه و عرفان نه تنها منکر ادعاهای فیثاغورسیان در باب شهود نغمه های افلاکی نشده اند بلکه بر آن صحه گذاشته اند ; حاج سید حسین یعقوبی در کتاب سفینه الصادقین نقل کرده اند که در واقعه ای در حال سیر در عالم بوده اند و وقتی که از مراحلی عبور می کنند صوتی بسیار خوش استماع می کنند ؛ حضرتشان می فرمایند:

با سرعت بسیار زیادی به بالا میرفتم تا اینکه از جوّ عبور کردم . همینکه از جوّ عبور کردم صداهای عجیب و غریب و بسیار مهیبی میشنیدم. با رد شدن از این مرحله صدا های فوق العاده دلربایی می شنیدم که گویا از گردش افلاک به وجود می آمد و همچون آهنگ دلنوازی نواخته می شد.


همچنین نقل است که فیثاغورث حکیم نیز در کشفی نغمه ای بسیار خوش استماع می کند و بر اساس آن نغمه ، آهنگ های موسیقی را می سازد چنانچه می گوید:


گوشم در آغاز نغمه ی افلاک شنید و بر اساس آن ، آهنگ های موسیقی را ساختم.

ملاصدرا در رابطه با این مبحث در جلد هشتم اسفار می گوید:


قدما صداهای عجیبی و نغمه های غریبی را برای افلاک اثبات کرده اند که عقل از شنیدن آن متحیر شده و نفس از آن در عجب می ماند . نقل شده است فیثاغورث به عالم بالا عروج کرده , با صفای باطن و پاکی قلب خود , نغمه های افلاک و صدای حرکت کواکب را شنیده است.


و در جلد ششم اسفار می گوید:


عده ای از بزرگان حکما قائلند که در حرکت افلاک , صداهای خوشایند و نغمه های والایی وجود دارد ; فیثاغورث با نفس خود به آنجا صعود کرده با ذهن لطیفش آن نغمه های دلپذیر را شنید و بعد از آن علم موسیقی را تدوین کرد.


و همچنین در رابطه وجود اصوات و نغمات عالیه ای که در عوالم روحانی وجود دارد می گوید:


موسیقی نیز که در این عالم تحقق دارد ، شعاعی است از نغمات و اصوات عالیه ای که با ماده لطیف تر و خالص تر در عوالم بالاتر وجود دارند .


اُ / ش


۰۹
آبان

هو

 

اهل معرفتی به حقیر فرمودند که :

در مکاشفه ای دیدم که نور حضرت محمد صلی الله علیه و آله تمام عالم را فرا گرفته است.

 

۰۶
تیر

هو


غزالی گوید :

گمان مبر که روزن دل به ملکوت ، بی خواب و بی مرگ مشاهده نگردد ، که اینچنین نیست ، بلکه اگر در بیداری کسی خویشتن را ریاضت کند و دل را از دست غضب و شهوت و اخلاق بد و بایست این جهان بیرون کند ، و جای خالی بنشیند و چشم فراز کند و حواس معطل کند و دل را با عالم ملکوت مناسبت دهد ، بدانکه الله الله پیوسته گوید ، به دل _نه به زبان_ تا چنان شود که از خویشتن بی خبر شود و از همه عالم بی خبر شود و از هیچ چیز خبر ندارد مگر از خدای عز وجل ؛  چون چنین شود اگر در بیداری بود آن روزن گشوده شود و آنچه در خواب ببینند دیگران ، وی در بیداری بیند و ارواح فرشتگان در صورت های نیکو وی را پدیدار آید و پیمبران مشاهده کرده ، از ایشان فایده ها برد و مدد ها گیرد و ملکوت آسمان و زمین را به وی نمایند و کسی را که این راه بر او گشوده شود ، عظمت ها مشاهده کند که در وصف نگنجد.

کیمیای سعادت

۰۲
فروردين

هو


سالکان الی الله زمانی که در حال مجاهده و مراقبه و توجه هستند و به میدان مبارزه با نفس قدم می گذارند تمثل ملکات و حالات درونیشان را در مکاشفه می بینند چنانچه استاد علامه حسن زاده آملی می فرمایند:


سکوت و خلوت یکی از بهترین راه های شوراندن درون و مشاهده ملکات مکسوبه و مکتسبه نفسانی است.
آنگاه است که تمامی صفات و ملکات نفسانی ، درپیشگاه انسانی محشور شده و انسان شاهد تمامی اعمال خود خواهد بود.


اما نکته ی قابل توجه در اکثر مکاشفات سالکان الی الله اینست که به آن ها فهمانده می شود که اگرچه به حسب ظاهر کار ها به اسم شخص تمام می شود ولی دست ولایت است که کار را به ثمر می رساند و استمداد از اهل بیت است که سالک را به سر منزل مقصود می رساند در این رابطه یکی از اهل طریق می فرمودند :

بعد از نماز صبح مشغول تفکرات آفاقی و انفسی و سکوت بودم ، بعد از آن در عالم مکاشفه دیدم که یک حیوان که تمثل ملکات نفسانی ام بود به من حمله کرد و نتوانستم مقاومت کنم و زمین خوردم ، ولی آن حیوان نتوانست به من آسیبی برساند ، بعد از آن دیدم که دو حیوان به من حمله کرد و برای اینکه آسیبی به من نرسانند روی ارتفاعی رفتم و متوسل به امیرالمؤمنین علی السلام شدم و ذکر و یاد مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام به من قوت داد و توانستم به آن دو حیوان حمله کنم و آن ها را فراری بدهم.


همچنین حاج سید حسین یعقوبی در کتاب سفینه الصادقین می فرمایند :


حقیر شبى در خواب دیدم لشکر اسلام به فرماندهى حضرت عبد المطلب علیه السلام و لشکر کفر به فرماندهى عمرو بن عبد ود براى کارزار در برابر هم صف آرایى کرده اند ، به طورى که در مقابل هر مسلمان ، کافرى قرار گرفته و در برابر من، خود عمرو بن عبد ود ایستاده است.
بنده با خود فکر مى کردم چگونه با کسى نبرد کنم که غیر از امیرالمؤمنین علیه السلام هیچ کس حاضر به جنگ با او نشده است! سپس با خود گفتم: حتما چنین توانایى را در من دیده اند که مرا در مقابل او قرار داده اند.

ناگهان حمله آغاز شد. همین که خواستم با او نبرد کنم دیدم حضرت امیر المؤمنین - روحى له الفداء - پشت سرم ایستاده و ایشان خود مى خواهند او را به قتل برسانند ، امّا صحنه به گونه اى بود که این کار به نام من تمام مى شد.
آن حضرت ذوالفقار را کشیده، به من فرمودند: سرت را کنار ببر ، آنگاه او را به قتل رساندند.
در این رؤیا لشکر کفر و اسلام به حالات درونى حقیر که در آن ایام بیشتر در حال مجاهده بودم اشاره دارد.

۱۸
شهریور

هو

 

 

امام موسی کاظم علیه السلام:

کم گویی ، حکمت بزرگی است ، بر شما باد به خموشی که آسایش نیکو و سبکباری و سبب تخفیف گناه است .

تحف العقول

 


شیخ محی الدین عربی  در کتاب حلیه الابدال صمت را بر دو قسم لسانی و قلبی تقسیم و تبیین می کند. صمت لسانی آن است که سخنی غیر الهی به غیر حق سبحانه گفته نشود.
و صمت قلبی و سکوت دل آن است که اندیشه ی موجودی در قلب خطور نکند و این امر محقق نمیشود مگر به حضور و مراقبت و موحد بودن به توحید صمدی قرآنی. گرچه صمت قلبی افضل است از صمت لسانی اما صمت لسانی مقدمه ی به وجود آمدن صمت قلبی و قوت عقل است.

حضرت علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی گفتار را نشان دهنده صاحب نفس میداند که از کوزه همان تراود که در اوست و یکی از عوامل سکون و آرام گرفتن قلب را که همان صمت قلبی است را صمت لسانی میداند. همچنین یکی از راه های ترک رذایل اخلاقی را سکوت میدانند به این شکل که اگر شخص از دست کسی عصبانی شد و سکوت کرد و جلوی خود را گرفت و سب نکرد این معنی اگر چند بار تکرار شد برای شخص ملکه می شود و دیگر نیت تندی برایش پیش نیاید.

و می فرمایند:

(زبان را ببند تا قلب خراب نشود)


حضرت استاد علامه حسن حسن زاده آملی در رساله شریف انسان در عرف عرفان در واقعه ۶ که یکی از مکاشفات حضرتشان هست میفرمایند:

 

در سحر شب یکشنبه 5 مردادماه 1348 بعد از ادای نافله شب و نافله و فریضه صبح در اربعینی که ذکر جلاله .... را هر روز بعد از نماز صبح به عددی خاص داشتم، بعد از این ذکر به توجه نشستم که ناگهان جذبه و حالتی دست داد و بدن طوری به صدا در آمد و می‌لرزید، آن چنان صدایی که مثلاً تراکتور روی سنگ‌های درشت و جاده ناهموار می‌رود، دیدم که جانم از بدنم مفارقت کرد و متصاعد شد ولی در بدنی مثل بدن عالم خواب قرار دارد، تا قدری بالا رفت.

دیدم در میان خانه‌ای مانند پرنده‌ای که در خانه‌ای در بسته گرفتار شده است و به این طرف و آن طرف پرواز می‌کند و راه خروج نمی‌یابد، تخمیناً در مدت یک ربع ساعت گرفتار بودم و به این سو و آن سو می‌شتافتم، دیدم در این خانه زندانیم، نمی‌توانم به در بروم، سخنی از گوینده‌ای شنیدم و خود او را ندیدم که به من گفت:

این محبوس بودنت بر اثر حرف‌های زیاد و بیخود تو است، چرا حرف‌هایت را نمی‌پایی!؟

من در آن حال چندین بار خدای متعال را به پیغمبر خاتم صلی الله علیه و آله برای نجاتم قسم دادم و به تضرع و زاری افتادم که ناگهان چشمم به طرف شمال خانه افتاد که دیدم دریچه‌ای که یک شخص آدم بتواند به در رود برویم گشوده شد، از آنجا در رفتم و پس از به در آمدن چندین به سوی مشرق در طیران بودم و دوباره به جانب قبله رهسپار شدم.

و هنگامی که از حبس رهایی یافتم، یعنی از خانه به در آمدم، آن خانه را بسیار بزرگ و مجلل دیدم، که در میان باغی بنا شده است و آن باغ را نهایت نبود و آن را درخت‌های گوناگون پر از شکوفه سفید بود که در عمرم چنان منظره‌ای ندیدم.

و می‌بینم که به اندازه ارتفاع درخت‌ها در هوا سیر می‌کنم به گونه‌ای که رویم، یعنی مقادیم بدنم همه به سوی آسمان است و پشت به سوی زمین و به اراده و همت و فرمان خود نشیب و فراز و بسیار خدای متعالی را به پیغمبر خاتم و همه انبیاء قسم دادم که کشف حقایقی برایم دست دهد و در همین حال به خود آمدم.

آن محبوس بودن چند دقیقه، بسیار در من اثر بد گذاشت به گونه‌ای که بدنم خسته و کوفته شده بود و سرم و شانه‌هایم همه سخت درد گرفت و قلبم به شدت می‌زد.

 

جناب آقای عبدالقائم شوشتری نیز در این رابطه می فرمایند:

 

یکی از دوستانم که در یکی از درس های استاد علامه ، آیت الله حسن زاده آملی ، همدرس من بود ، یک شب در مناجات خود ، اسماء الله را تکرار می کرد ، به حدی که بر اثر این تکرار ، روح از بدنش جدا شد ، خودش نقل می کرد:

پس از این که روح از بدنم جدا شد ، دیدم در اطاقی با دیوار های شیشه ای زندانی ام. اطراف این اطاقک را باغ بسیار پهناوری احاطه کرده بود ، که حد و نهایت آن نا مشخص بود.

همه درختان ، درخت میوه بود ، از انواع میوه ها ، ولی در حال شکوفه زدن بودند ، با گل های مختلف و رنگ های متنوع ارغوانی و زرد و سفید و ریز و درشت.

من مثل یک پرنده ای پر می زدم تا وارد باغ شوم ، ولی با این دیوار های شیشه ای برخورد می کردم. باغ را می دیدم ، ولی زندانی بودم.

به دلم گذراندم که خدایا! چرا من اینطور گرفتار شده ام ؟! در همان لحظه از بالا ندا آمد که چرا مواظب زبانت نیستی ؟

ناگهان یادم آمد که روز قبل اشتباهی از من سر زد ؛ به نیت استغفار گفتم:
یا الله ، تا گفتم یا الله دریچه ای باز شد و من از آن دریچه رفتم بیرون و داخل باغ به تفرج پرداختم.


صاحب سر حضرت استاد حسن زاده آملی ، خواجه ابوسعید آملی که نزدیک به پنجاه سال حشر علمی و عملی با حضرت علامه داشتند وقتی در مراقبتی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله میرسند از آن جناب ذکر خواسته بودند که حضرت فرموده بودند:

(من به شما ذکر سکوت می دهم)

استاد بزرگواری میفرمودند:در دستور سکوت عاقل باشید ، نه اینکه هیچ حرفی با خانواده و اطرافیان نزنید, عاقل باشید تا بفهمید کجا باید حرف بزنید و کجا نباید حرف بزنید لذا مرحوم علامه طهرانی میفرمایند :

سکوت همه جا برای سالک ضروری است و فقط در موارد ذیل سخن جایز است: مباحثۀ علمی به شرطی که به جدال نینجامد، تدریس علم، انس با همسر و فرزندان، انس با رفیق سلوکی و ذکر. البته همۀ اینها مشروط به توجه است که دستور همیشگی سالک است.

۲۴
مرداد

هو

 

یکی از دوستان می فرمود که: جمعی از اساتید و دوستان تصمیم گرفتند که راهی سفری علمی بشوند , حقیر دلم چندان مایل نبود, ولکن یکی از دوستان که در حال صحبت با شخص دیگری بود به آن شخص فرمود: شاید کسی جمله ای را در این سفر علمی که می خواهیم برویم بگوید و باعث تحول من بشود ! حقیر در دلم گفتم که چنین چیزی چندان امکان پذیر نیست و در اینگونه سفرها معمولا مباحث تکراری را مطرح میکنند. تا اینکه گذشت و حقیر به سفر رفتم و در طول این یک هفته در یکی از جلسات داستانی را شنیدم از یکی از اساتید که به اندازه ی خیلی از کلاس ها برایم ارزش داشت و بسیار باعث برانگیخته شدن انگیزه من شد.

 

در آن جلسه یکی از اساتید فرمودند:

 

یکی از شاگردان علامه طباطبایی قدس الله نفس الزکیه خدمت آن مرحوم رسید و گفت: خیلی از اوقاتم را بیهوده گذراندم و چیزی دستگیرم نشد و به جایی نرسیم.

 

علامه طباطبایی فرمودند:

 

آیا به وعده های الهی ایمان داری؟

 

آن شاگرد فرمودند :

 

بله.

 

علامه طباطبایی فرمودند:

 

خداوند در قرآن میفرمایند :

( وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا )

کسانى که در راه ما مجاهدت و کوشش کنند ، "به یقین" آنها را به راه ‏هاى خود هدایت می کنیم.

 

ایشان فرمودند:

 

وقتی که استاد علامه طباطبایی این آیه را برای من خواندند چنان متحول شده بودم که زمانی که از قم قصد داشتم به شهر خودم بیایم زمانی که از قم ساعت 8 صبح حرکت می کردم حدود ساعت 12 شب به شهرمان می رسیدم و بسیار خسته میشدم و وقتی که قصد داشتم بلند شوم جهت خواندن نماز شب دست هایم را که بر زمین می گزاشتم آنقدر خسته بودم که دست هایم تعادل خودش را از دست می داد ...ولی در همان لحظه به یاد آیه ای که علامه طباطبایی برایم خواند میافتادم که :

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا

و این آیه آنقدر به من قوت میداد که بلند میشدم و نماز شبم را کامل میخواندم

____________________

از قول پیامبر خدا صلى الله علیه و آله در بحار الأنوار نقل شده که :

سخن حکیمانه اى را که مؤمن بشنود بهتر از عبادت یک سال است.

در درس ها و بحث ها و شنیدن سخنرانی ها و همچنین در نزد اولیاء خدا همیشه باید مانند یک شکارچی باشیم و حرف های کلیدی و اصول و امهات را شکار کنیم و از آن حرف استفاده ی علمی و عملی بکنیم.

یکی از راه های بسیار عالی برای استفاده از این سخنان اینست که دفتری تهیه کنیم و هرچه از اصول و امهات را که شکار کرده ایم در آن دفتر ثبت کنیم.

باید از همه ی عالم درس بگیریم چنانچه در روایت وارد شده که در هر آنچه که چشمانت میبیند موعظه ای هست, اگر ما تشنه ی درس گرفتن و یاد گرفتن مبانی و اصول عرفانی و اخلاقی باشیم تمام عالم حتی در و دیوار و گیاهان و حیوانات استاد ما خواهند شد...

به یاد دارم یک بار که در اتوبوس نشسته بودم و مشغول دیدن کوه و دشت های در مسیر راه بودم نظرم به خار ها و بوته های کنار جاده افتاد و من را سخت در فکر فرو برد که این بوته ها چگونه به وجود آمدند ؟ به چه هدفی به وجود آمدند ؟ دارای چه نوع نفسی هستند ؟ اگر دارای نفس نباتی است نفس نباتی مجرد است یا مادی ؟ با کدام یک از خدام نفس نباتی این گیاه کار خودش را انجام میدهد؟ آیا این گیاه خشک دارای مراتب است ؟ مرتبه مثالیش چیست ؟ عقلیش چیست ؟ الهیش چیست ؟ و ....

همین تفکر و درس گرفتن از یک بوته ی گیاه نمونه بارز یک شکار است که همین تفکر در یک بوته ی گیاه زمینه پاک بودن و توحد قوه خیال را فراهم میکند....

 

در کل یک اصل را همیشه مد نظر داشته باشیم که :

 

شکارچی باشیم...

 

یا علی

 

۲۵
تیر

هو


از افلاطون و فیثاغورس و هرمس نقل شده که ستارگان و کرات آسمانی دارای بو هایی پاک تر و خوش تر از مشک و عنبر هستند اما مشاییان این قول را رد کردند اما جناب آخوند ملاصدرا می فرماند که این استشمام عطر های خوشی که مربوط به کرات و ستارگان آسمانی است در حال اتصال به عوالم مافوق ماده یا در حالت مکاشفه یا انسلاخ بوده است و مربوط به حالات مادی نمی باشد چنانچه ممکن است منجمینی که در رابطه با کرات و ستارگان آسمانی مطالعه و تحقیق می کنند و یا به بعضی از آن کرات آسمانی سفر می کنند نه چنین بو هایی را اثبات کنند و نه استشمام کنند ,حضرت استاد علامه حسن زاده آملی در رابطه با این مبحث میفرماند:


امر مکاشفه به مراحل شامخ تر از چیزی است که فرد خوابیده در خواب می بیند.انسان در سلوک و عروج خود به سوی حقیقت حق متعال ، چیزهایی را می بیند و می شنود و استشمام می کند که زبانها از وصف آنها قاصر است و اقلام از تحریر آنها عاجز است.

و ما نیز به فضل پروردگار عالمین امثال این امور منقوله از علمای اقدمین را کره ای بعد کره و عالمی بعد عالم مشاهده کرده ایم و وقتی از آن مشاهده قلبیه و حالت روحانیه انصراف کرده ایم دانسته ایم که امر ، رفیع تر از آنی است که در احوال طبیعیات و شرایط ادراک آنها تفوه کرده اند.


و نیز میفرمایند :


آنچه که این اکابرِ علما ادراک نموده اند و گفته اند در حال اتصال به عوالم مافوق ماده روائحی خوشبوتر از مشک و عنبر استشمام کرده اند، به مکاشفات روحانی ایشان مربوط است.


تعلیقات بر منظومه ملاهادی سبزواری