شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذهبیه» ثبت شده است

۲۹
مرداد

احوالات حضرت وحیدالأولیاء در بیان حاج میرزا محسن عماد الفقراء ذَهَبی

 

با اینکه در تشرف به فقر بنده و دیگر همقدمان از آقا میرزا احمد [وحیدالأولیاء] مقدم بودیم لکن از جهت سرعت ترقی در سلوک بر همه مقدم و پیشقدم بود. در همان اوائل کار ، درک محضر و خدمت ایشان برای هرکسیکه دست می‌داد فوزی عظیم شمرده می شد. و از دیدارش همه می فهمیدند که آتیه ای بس درخشان و تابناک در انتظار اوست ، حسب الامر پیر بزرگوار [سید جلال الدین محمد مجدالأشراف] اربعینات چندی در منزل مسکونی ایشان بعمل می آمد چنان سطوت و هیبتی به آن وجود مبارک داده شده بود که دوستان و رفقای نزدیک ، حتی ارحام و اقارب بدون اجازه نمی توانستند وارد اطاق یا درک حضورش نمایند ، گذشته از اربعین های حسینی و موسوی و تمام ماه های رجب و شعبان و رمضان ، روزهای دوشنبه و پنجشنبه بقیه هفته های سال را نیز با صوم به سر می برد و یا در غیر این ایام هرشبانه روز به یک نوبت غذا اکتفاء می فرمود ، آن یک نوبت هم وقت معینی نداشت ، گاهی بعد از نماز خفتن و زمانی نیمه های شب بعد از فراغت از اذکار سحر و گاهی بعد از طلوع آفتاب بود به منظور اینکه ترک عادت شده باشد و نفس و اشتها در زمان معینی انتظار نکشیده و مزاحمت ننماید.

گاهی اوقات هم سه روز به سه روز هیچ تناول نمی فرمود و با همهٔ این احوال اذکار سحر و شب بیداری از ایشان ترک نمی شد و کسانی که توفیق شرفیابی پیدا کرده و شبی را در خدمتش احیاء می داشتند فیض ها می بردند که اکثرا ضرب المثل بود ، کرامات و خوارق عاداتی که از ایشان در آنزمان سر میزد بی حد و حساب بود. با همه این احوال ، تواضع و فروتنی که از حضرتشان مشاهده می شد ، موجب اعجاب و شگفتی بود و در ملاقات با مشایخ و یا در برخورد با دوستان آنچنان دم از بی‌خبری و بیچارگی خود میزد که فقراء غالبا حال خود را بهتر از او دانسته و بر خوبی وضع خویش شکرها می کردند. سوزها و گریه ها و اشک های شبانه ایشان هیچ شباهتی به حال گرم‌ترین فقرا نداشت ، گوئی عاشقی دلسوخته و بیقرار یا پدری که فرزندش را از کف داده است ناله می کرد و اشک می ریخت. تمام حالات آن بزرگوار عجیب و غریب و موجب شگفتی بود ، از جمله اینکه در هوای سرد اردبیل که شدت سرمای زمستان آن لازم به توصیف نیست ، موقع اشتغال به ذکر ، چنان گرمی و حرارت بدن ایشان محسوس و آشکارا بود که نه تنها مجاورین را گرم می نمود بلکه بدن از عرق خیس شده و ظاهر بود که حرارتی مافوق تصور اعصاب و سلول های بدن را فرا گرفته که بالنتیجه به بیرون تراوش کرده.

و دیگر اینکه باز در هنگام اشتغال به ذکر و یا در مواقع عادی دیگر ، صدای ذکر قلبی بطوری صریح و روشن و مرتب استماع می گردید و اگر کسی اطلاع نداشت تصور می کرد گوینده ای آن کلمات را با زبان فصیح جای دیگری می گوید. آنهمه شب بیداری و صوم و گریه (فقط روزها قدری استراحت می فرمود) و طاعات و عبادات اندکی مانع کسب و کار روزانه نمی شد ، تأمین معاش و مؤنه خانه صرفا بایستی از کسب و مزد دسترنج روزانه حاصل گردد ، کمترین و کوچکترین کمک مالی هرچند از نزدیکترین کسان بود پذیرفته نمی گردید ، عدم حضور در مهمانی ها یا مجالس عمومی ، نه از نظر کراهت بود بلکه اکثرا شدت غلبه حال اجازه معاشرت با همگان را نمی داد. اطاق بالاخانه محل سکونت و مخصوص ایشان بیشتر شبیه عبادتگاه می بود و با تمام این احوال در تجلیل و احترام ما آنقدر کوشا و ساعی بود که حد نداشت ، و این خود از عجایب و شگفتگی های حال می نمود کسی که با چنان عشق و شور و غلبه حالِ مستی است چگونه ذره ای از ادب و رعایت احترام نسبت به ما فرو گذار نکرده و نمی کند ، صرف نظر از اینکه ذاتا مؤدب و همه کس را محترم می داشت تواضع و فروتنی و خردی که نشان می داد همه را شرمسار و خجل ادب و تواضعش می ساخت. آنچنان مست پرشور شبانه که دوش نعره ها می زد و دامن ها اشک می ریخت و شب تا صبح در ذکر و مناجات بود ، روز و هنگام اشتغال به کسب و کار و تهیه مؤنه و در برخورد و معاشرتها کمترین اشتباه در کارش رخ نداده و همه چیز و همه کارش به جای خود انجام می گردید.

 

وحید نامه صفحه 24

 

۰۵
مهر

هو


پس بدانکه از برای این نور ( ولایت ) و وجه ( وجه الله الاعظم ) هفتاد هزار حجاب است ، سی و پنج هزار ظلمانی و سی پنج هزار نورانی است که در اطوار نفس و اطوار قلب سالک است پس سالک باید از اطوار نفس و قلب خود بگذرد و به حضرت وجه الله اعظم برسد و در آن وجه مبارک فانی بگردد و هر گاه فانی در این نور و وجه عظیم گردید اوست ولی کامل و پیر عشق حقیقی.


معاون التولیه و الولایه شمش الدین فتحلی بن میرزا بابا ذهبی طاب ثراه

رساله شرح معرفت به نورانیت امام العارفین علی بن ابی طالب علیه السلام

_______________________

۲۴
خرداد
هو

وحیدالاولیاء رضوان الله علیه در کتاب اوصاف المقربین در رابطه با احوالات حضرت مجدالاشرف قدسی می نویسد:

ایام معینه را بغیر از روزهای جمعه و دوشنبه به تحصیل علوم می پرداخت و آن دو روز را تعلیم خود به بعضی از بزرگان می نمود ، همیشه با ترک حیوانی صائم الدهر بود و در هر اربعین یک روز افطار می نمود شبها در کنار پنجره حرم مطهر رضوی به صلوات و ذکر و اوراد و احیای لیالی می پرداخت.

۱۸
اسفند

هو

هر قدر قوت محبت و ولایت حضرت علی مرتضی و ذریه طاهره آن حضرت صلوات الله علیهم و متابعت شخص عارف به این بزرگواران بیشتر باشد ، اطلاعش بر عالم ملکوتی قلبی و برخوردش به حالات و واردات این عالم زیادتر است.

میرزا ابوالقاسم شریفی متخلص به راز شیرازی

طباشیر الحکمه


۱۹
آذر

هو


مجملا این عالم را ( عالم ملکوت ) شارع مقدس عالم برزخ سابق و لاحق و ملکوت سماوات و ارض و عالم نفوس انسانیه خوانده و باصطلاح حکماء اشراق عالم مثال و عالم اشباح و مثل معلقه و خیال منفصل و ارض حقیقه نامند و باصطلاح اهل معرفت عالم قلب و اقلیم ثامن و ارض هورقلیا نامند و اهل معرفت و ریاضت به خلع بدن درین عالم داخل می شوند.


و حکماء قدما نیز بریاضات داخل در این عالم بقدر استعداد نورانیت شده اند چنانکه ارسطاطالیس حکیم در اثولوجیا گوید که خلوت گزیدم و ریاضت کشیدم و خلع بدن نمودم و از ملابس طبیعت مجرد شدم و در خود حسنی غریب و نوری عجیب می دیدم و خود را از اجزاء عالم روحانی می یافتم و صاحب تاثیر بودم پس ترقی کردم به عالم ربوبیت و نور مشاهده می کردم که زبان وصف آن نتواند نمود و گوش وصف آن نتواند شنید ناگاه فکر میان من و آن نور حجاب شد و متعجب ماندم که چگونه از آن عالم نزول کردم.


و شیخ مقتول در تلویحات و ملاقطب علامه در شرح حکمت اشراق این خلع و شهود را به افلاطون نسبت داده اند و مستبعد نیست که از هر دو باشد که استاد و تلمیذ یکدیگرند ؛ پس بدانکه در جائیکه حکماء سلف به ریاضات نفسانیه صاحب خلع بدن و شهود انوار شده اند اهل معرفت و مجاهده از این امت مرحومه که مسمی به اولیاء و شیعیان خاص الوای حضرات اهل بیت عصمت اند از برکت نور ولایت و متابعت ایشان   به طریق اولی باید به این عالم که مثال و قلب است به خلع بدن رسیده باشند ، خلع بدن سهل است که اولیاء این امت خلع صورت مثالیه قلبیه را از برکت نور ولایت کرده اند و به عالم ارواح مجرده و انوار مقدسه جبروتیه رسیده اند.


بلکه خود نور مجرد از صور شده اند و با تجلی الهی متحد شده اند و با این خلع ثانی عارف به نورانیت حضرت سلطان اولیاء سیدالموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام آمده اند چنانکه فرمود : ( من عرفنی بالنورانیه فقد عرف الله و من عرف الله فقد عرفنی بالنورانیه و ذلک دین القیّمه )


طباشیر الحکمه

میرزا ابوالقاسم حسینی شریفی ذَهَبی شیرازی متخلص به راز شیرازی

۰۶
آذر

هو


باور مکن که آسمان مشهود تو در عالم غیب همان آسمان است که در اینجا به مشاهده ی آن می پردازی بلکه در عالم غیب آسمان های دیگری است که به مراتب لطیف تر ، با صفا تر ، و زیبا تر از این آسمان بوده و تعداد آن ها نیز به شمار ما در نمی آید.هر اندازه صفای باطن تو افزایش پیدا کند آسمانی زیباتر و روشن تر آشکار می گردد تا آنجا که به سیر در صفات حق تبارک و تعالی نایل گردی و برای صفات حق تعالی پایانی متصور نیست.به این ترتیب نباید بر این باور باشی که بالاتر از آنچه به آن دست یافته ای چیز دیگری وجود ندارد.


فوایح الجمال و فواتح الجلال

شیخ نجم الدین کبری