شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علامه حسن زاده کیست؟» ثبت شده است

۱۸
اسفند

هو

( در نزد پروردگارم إقامت مى‌کنم و او مرا إطعام نموده و سیراب مى‌نماید ) بحارالانوار / جلد ۶

استاد حقیر در معقول که از سلسله شاگردان حضرت استاد علامه حسن زاده آملی هستند در مجلسی خصوصی به این کمترین فرمودند که حضرت استاد علامه حسن زاده آملی دوستی از اهل سلوک در هندوستان دارند که هر چهل روز یک بار افطار می کند و چند دانه خرما بیشتر نمی خورد و هنوز هم حضرت علامه با ایشان رابطه دارند ؛ و همچنین فرمودند که گاهی برای خودشان حالاتی پیش می آمد که تا مدت ها نمی توانستند غذا میل کنند.

گویم:


شخص عارف وقتی وارد در وادی جذبه می شود و با هیمان و غلبات عشق در میدان شوق پا می گذارد ، توجه به خداوند متعال و ملکوت عالم او را از توجه و تدبیر بدن باز می دارد ؛ چنانچه شوق و اشتیاق لقاء حق متعال حضرت موسی علیه السلام را چنان مستغرق کرده بود که در اربعین میقات نه غذایی تناول کرد نه خوابید نه آبی نوشید و نه میلی به هیچ یک از اینها داشت. به طور کلی اگر شخص عارف در اربعینات و مجاهدات خود را منصرف از توجه به عالم طبیعت و بدن کند و متوجه خداوند متعال باشد ممکن است که مدت های مدیدی نیز بگذرد و نیازی به خواب و خوراک نداشته باشد چنانچه حقیر دیده ام که مریدان یکی از سلاسل وقتی به چله یا همان خلوت می نشستند و مشغول اذکار لسانی به عدد کثیر می شدند و انصراف از توجه به بدن پیدا می کردند نیازی به خواب و خوراک پیدا نمی کردند. و زمانی که شخص عارف به بدن التفات کند و از توجه به خداوند متعال منصرف شود در اینگونه حالات احساس ضعف و گرسنگی می کند و از حرکت باز می ماند.


اُ / ش


۱۴
آذر

هو

 

زمان هایی که نزد ما چندان اهمیتی ندارد مانند فاصله ی بین دو کلاس ، در انتظار کسی بودن ، و یا در تاکسی بودن و....می توان جزء زمان های مناسبی برای حضور و توجه و جمعیت خاطر باشد.در چنین مواقعی سالک به دلیل اینکه مشغله ی خاصی ندارد می تواند با توجه و تفکرات آفاقی و انفسی و اذکار و اوراد ، تشویش خاطر و پراکندگی هایی که در اثر اشتغالات و رفت و آمد و ملاقات ها به وجود آمده است را کاهش بدهد. چنین زمان هایی نزد اهل سلوک بسیار مغتنم شمرده می شود چنانچه استاد علامه حسن زاده آملی در کتاب دروس معرفت نفس می فرمایند:

 

روزى در آمل در کنار خیابانى قریب یک ساعت در انتظار اتومبیل بودم که به تهران روم چه ساعت با سعادتى برایم بود از آمد و شد مردمان گوناگون شهرى و دهاتى، غنى و فقیر، مرد و زن، و از عبور و مرور وسائل نقلیه به فکر فرو رفتم که اینها کیستند از کجا آمدند و به کجا مى ‏روند، و عاقبت کارشان چه خواهد بود، کى اینها را آورده و براى چه در تلاشند و چون در مقابل آیینه مى‏ ایستم و خویشتن را در آن مى‏ بینم به فکر فرو مى‏ روم و سخت در خود مى‏ نگرم که تو کیستى یعنى چه تو کیستى کجا بودى و کجا مى ‏روى دیدن یعنى چه چطورى مى‏ بینى چه کسى تو را به این صورت درآورده که این چشم است و آن گوش، این دست است و آن پا، این سر است و آن گردن، این زبان است و آن دندان؟ چرا دندان پیشین تیشه‏ اى است و پسین پهن و دنده دنده دارد؟ چرا تنت گرم است این آتش از کجاست و در کجاست؟!

 

چطور از دهنت آب شیرین مى‏ جوشد، از چشم آب شور آن هم در شادى سرد و در اندوه گرم، آبهاى گوناگون دیگر که از منافذ مختلف بدن به در مى‏ زند. این عرق است و آن بول، این اشک است و آن آب بینى و آن آب گوش چرا این تلخ است و آن شیرین چرا یکى گرم است و دیگرى سرد و ...؟

۰۶
ارديبهشت

بسم الله الرحمن الرحیم


کلاس های درس استاد علامه حسن زاده آملی در بیان استاد محمد حسین نائیجی:


مسجد معصومیه پر می‌شد واقعاً ما عاشقانه سمت این درس می رفتیم و این درس بیت‌المعمور عشاق بود. شور و علاقه و اشتیاق در کلاس موج می زد.
وقتی استاد زبان باز می کرد، همه با اشتیاق گوش می‌کردند، گاهی گریه می‌گرفت، مطالبی را بیان می‌فرمودند که متحول می کرد و همین تحول باعث می‌شد که بعد از مرحله وضو یک دستورالعمل دیگر بگیرند.

دستورالعمل دیگر که مرحله دوم در همان اشارات شروع فرمودند این بود که آقایان چرا باید طلبه‌ها قرآن نخوانند؟ شوخی می کردند که روحانی قرآن نمی‌خواند بعد تشویق می‌کردند که خوب است شما هر روز یک جزء قرآن بخوانید. وقتی از اول ماه، جزء اول را شروع کنید، بعداً حتی اگر بخواهید بفهمید چندم ماه است، قرآن‌تان را باز کنید، بفهمید که چندم ماه است.

این دستورالعمل پس از دستور وضو بود و همانطور که در درس‌ها پیش می‌رفتند، همین دستورالعمل باعث می‌شد که عده‌ای گرم شده و به راه بیافتند و سعی و تلاش نمایند؛ لذا به کلاس متقابلاً شور می‌داد و چشم‌های پرشور که در انتظار حقایق و معارف بود، به او دوخته شود. لذا وقتی به کلاس نگاه می‌کرد و می‌دید که نفوس مستعده‌ای در کلاس وجود دارد، اوج می‌گرفت و به مواعظ اخلاقی بیشتری می‌پرداخت و تا بهانه فراهم می‌شد
پس از مدتی که گذشت، دستورالعمل ذکر یونسی را به بچه‌ها داد که «...» بار باید در سجده این دستور را بگویید. حالا به واسطه همین دستورات، عده‌ای که به صورت عام و عده‌ای که به صورت خاص در خدمت آقا بودند، حالاتی را پیدا می‌کردند.

۱۶
فروردين

هو


فرزند استاد علامه حسن زاده میفرمایند:


بعد از دست دادن پدر و مادر و به خصوص در دوران طلبگی زیاد سختی کشیدند. تعریف می کردند زمانی که برای تحصیل به تهران و مدرسه حاج ابوالفتح یا مدرسه مروی آمده بودند چند بار پیش آمد که حتی لقمه نانی برای خوردن نداشتند و چون از شدت ضعف بیم مرگ وجود داشت ، وصیتی مینوشتند که نامشان چیست و فرزند چه کسی هستند و آن را زیر سرشان می گذاشتند و می خوابیدند. شغل پدرشان کشاورزی بود و آنچه از ایشان باقی مانده بود دیگران چپاول کردند و از این نظر در زندگی و تأمین معیشت به سختی زندگی را گذراندند.

می گفتند ما در آمل که مشغول تحصیل بودیم روز ها می گذشت و رنگ چای را نمی دیدیم.مگر اینکه در مجلسی میرفتیم و برای ما چای می آوردند.

می گفتند مسجد جامع آمل درخت نارنجی داشت که وقت برداشت نارنج ها به هر طلبه سهمی می دادند و ما ماه ها همان را به عنوان خورشت غذا می خوردیم.

با همه این مشکلات صبر و تحمل و استقامت داشتند و هرچه زندگی فشار می آورد صبور تر و تحملشان بیشتر می شد.به یاد ندارم حتی یکبار در حضور ما که فرزندشان بودیم از مشکلات زندگی و وضعی که پیش آمده گله و شکایتی کنند.

۱۶
فروردين

هو


فرزند علامه حسن زاده در رابطه با رفتار حضرت علامه با فرزندان و خانواده می فرمایند:

پدر یک دفتر جیبی کوچک داشتند که هنوز باید در میان وسایل شخصیشان باشد ، آن را خیلی منظم خط کشی کرده و مواردی را در آن نام برده بودند. از جمله نماز ، روزه ، برخورد با مردم ، برخورد با فرزندان و خانواده ، برخورد با شاگردان و.....
هر روز برای هر کدام از این موارد به خودشان نمره می دادند.
یک بار که دفترچه ایشان را نگاه می کردم دیدم یکی از مواردی که نمره آن بالا بود ، رفتار با فرزندان و خانواده بود.

نهایت احترام را نسبت به مادرمان داشتند ، سر سفره هیچگاه از ایشان نشنیدم به مادر بگویند این غذا چیست که درست کرده ای و اعتراض کنند.مادر هرچه سر سفره می گذاشت می خوردند و تشکر می کردند.

۱۶
فروردين
هو

استاد یزدان پناه:


یک خاطره دیگری که در این زمینه در ذهنم هست، خستگی ‌ناپذیری علامه حسن زاده در مسیر علمی است که انسان گاهی احساس می کند ایشان تمام عمر فقط نشسته و کار علمی کرده است.
در عین اینکه گاهی از نظر ریاضت و از نظر سلوک و عرفان مثل اینکه تمام عمرش به سلوک و ریاضت گذشته است. خیلی چیز عجیبی است. ایشان در این زمینه خستگی ناپذیرند. خودشان می فرمودند که من در آن ایام این‎قدر علاقه به کتاب داشتم و می‌دیدم که چقدر با این کتاب‌ها بالا آمدم، که گاهی میشد شب من این کتاب را بغل می‌‌کردم و تا صبح همان‌جا نشسته و این کتاب را بغل می‌کردم می‌خوابیدم.

یک خاطره دیگری که در خاطر دارم این است که پرکاری‌ ایشان برای من جذاب بود؛ یعنی ایام تعطیل حوزه که می‌شد؛ محرم، صفر، ماه رمضان، گاهی تابستان‌ها و گاهی فاطمیه، ایشان درس‌های حوزوی که به پایان می‌رسید به آمل می ‌رفت، و آنجا درس برقرار می‎کرد. و از همین مردم عادی عده‌ای را بالا می‎آوردند که گاهی در معقول خیلی خوش می ‌فهمیدند. برایم تعجب آورد بود که البته بعدها برای ما واضح شد. ایشان اگر ملاحظه فرموده باشید آثارشان را مثل دروس معرفت نفس را در همان آمل تدریس فرمودند. کتاب اتحاد عاقل و معقول را در آمل تدریس کردند. حتی شرح فصوص فارابی را در آمل تدریس کردند و خیلی از کتاب‌ها و آثاری که الآن داریم هم در آمل برای بازاری‌ها و کارمندان و مردم عادی کوچه بازار شروع کرده بود. البته این‎گونه که هر فردی را آهسته ‌آهسته بالا بردند و در این سطح رساندند و اینها متوجه می شدند. برای من از این جهت پرکاری ایشان جالب و جذاب بود که حتی تابستان گاهی خانواده را می‌‌فرستادند به ایرا و خودشان در آمل می‌ماندند و برای مردم تدریس می ‌کردند. ما در شهر که بودیم می دیدیم.

۰۸
دی

-علمای علم حروف به صورت حرف جسم می گویند.

مثلا لفظ (علی) را جسم می گویند و عددش را ، که صد و ده است ، جان و روح.

نزد اهل و خرد و اهل عیان

حرف جسم و عدد اوست چون جان

-واحد و وجود هم جسمشان دوتاست ولی روحشان یکی است.

۶/و
۳/ج
۶/و
۴/د

که مجموع اعداد در وجود ۱۹ است.

و نیز مجموع اعداد در واحد ۱۹ است.

۶/و
۱/الف
۸/ح
۴/د

پس پیکر و جسم وجود و واحد دوتاست ، ولی روح آن ها یعنی عدد آن به استحسان یکی است.

شرح استاد علامه حسن زاده آملی بر جمله ی ملاصدرا : الوحده أنها لا تفارق الوجود


۱۴
آبان

هو

کتاب نامه ها و برنامه ها جمع آوری شده ی نامه های استاد علامه حسن زاده آملی توسط خواجه ابوسعید آملی (حاج رضا ولایی) می باشد که شامل نکات لطیف و ظریفی می باشد. 

در این مطلب نکاتی مهمی را که حقیر از متن کتاب استخراج کرده ام را خدمت مشتاقان راه توحید و ولایت تقدیم می کنم :

- آخر سوره ی مبارکه فرقان از ( عبادالرحمن ) تا پایان آن را بخوان و نصب العین خود گردان.

-کتمان را تشدید کن و پیمان را تسدید.

-مواظب مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبد الله شوی , عندالله شوی.

-سخن از قرآن باید آموخت و دهن از فرقان باید گرفت.

-یک نفس از نفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است.

-از شهوت و شهرت بپرهیز.

-خدا شناس باش , در هر لباس باش.

-از همه گریزان باش ; یعنی با همه باش و بی همه باش

-مرد جست و جوی باش نه گفت و گوی.

-از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار.

-خروس در سحر به ذکر قدوس سبوح در خروش است , کم از خروس مباش.

-هر که خاموش شد , گویا شد.هرکه چشم سر بست , بینا شد.هرکه گوش دل گشود , دانا شد.هرکه را حضور است , نور است.هرکه را مراقبت است , سرور است.

-گفته اند که سحر , وقت مسافرت رهروان است و نسیم آن , چون دم عیسوی علاج بیماران.

-دل را ساده و هموار دار که عکوس ارواح در او گرد آوری , که دل سالم کرسی ملائکه و عکاس ارواح گردد.

-هرکه هوای وصال دارد در سحر ها حال دارد.

-در سحر درد ها دوا گردد.

-قرآن کریم صورت حقیقه ی انسان کامل است.

-ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت و ناامید برگشت ؟

-فضول طعام , ممیت قلب است و مفضی به سرکش نفس و طغیان اوست , از أجل خصال مؤمن جوع است.

-فضول کلام از قلب قاسی برخیزد.

-سلامت در عزلت است . با خلق باش و نباش.

-برادرم ! قدم اول در سلوک , توبه و پاکی از گناه , و دوری از گفتار ناپاک , کردار و اندیشه های ناشایسته و خوی های نکوهیده است.

-برادرم ! حرف این و آن را مزن.دم فرو بند و تماشا کن . بنگر و عبرت گیر.به فکر خود باش.

-دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبین باشی . مناجات محبین امام زین العابدین و سیدالساجدین علیه السلام را فراموش مکن.

-سعی کن اول دل بگوید و آنگاه زبان.

-عمده حضور است و حضور است و حضور.

-وصلت میان برادران در حضر به دیدار یکدیگر است و در سفر به نامه نگاری.

-حکیمان گفته اند که اگر نفس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول میکند.

-حکیمان گفته اند روح از پر خوردن جسم می شود و جسم از کم خوردن روح می گردد.

-اندیشه ی شب , جان را نیرو و پرتو دهد و نماز شب , به مینو کشاند.

-در این درگه جز آه و ناله سودی ندهد.

-هر که درد دارد روز ها کو کو میکند و شب ها هو هو. گاهی در نماز و نیاز است و گاهی در سوز و گداز.


-راز را باید پوشیده داشت که در آشکارا شدنش درد سر دراز است. راهرو باید چندان رند باشد که رندان را به بازی گیرد , و بدان سان جا گرفته و سنگین که سبکساران و سبکسران سر خویش گیرند و راه خود در پیش , که راز داری پیشه ی دوستان خداست.


-حضور را علایم است . رأس آن ها ادب مع الله است.


-زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است.


-قیامت با تو است نه در آخر طول زمانی.


-آنچه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیداری عایدش می شود میوه هایی است که از کمون شجره ی وجودش بروز می کند.


-تا گم نشدی چیزی در تو پیدا نشود.


-از سخنان ناهنجار , اگرچه به مزاح باشد برحذر باش.


-از قسم خوردن , اگرچه به راست باشد , احتراز کن.


-تا دل شکسته نشد بیت المعمور نمی گردد . و این شکسته از صد هزار دست بیش تر ارزد , بلکه به بها در نمی آید ; زیرا که بهای آن خدای تعالی است.


-تا از سر جمیع خلق نگذری , پیش خدا نمیتوانی بروی.


-شب را با عالم غیب شباهت است . از شب به غیب توان راه یافت.


-آقا بداند که هرکس در سلوک الی الله تکاسل ورزد ستمی بر خود روا داشته است که کم ترین آه حسرتش برتین زبانه ی آتش دوزخ است.


-نظر آقا در توحید باید خیلی بلند باشد , که توحید نه فقط یکی گفتن است , بلکه یکی دیدن است.


-خویشتن را باش , پندار این و آن را از خود به در کن و دل از وسوسه های بی اساس اهرمن برحذر بدار.


-آنچه در احوال ارباب وصول و اصحاب کشف و شهود خوانده ایم و شنیده ایم , اغلب آن بزرگان در جوانی که شجره ی ملعونه ی دنیا در آن ها ریشه ندوانیده بود به مقامات سامی نایل شدند.


-هر وقت به یاد اویی جوانی.


-اعمال شما بذر هایی است که در مزرعه ی جانتان می افشانید.

-منطق الطیر عطار و امثال رسائل از دیگر دانش مندان, شرح حال نفس ناطقه ی انسانی اند.


-هر دم در قلوب عارفان نظری تازه دارد و در دیده ی آنان جلوه ای برون از اندازه.


-قلبی که جامع همه ی اسمای حسنا و مظهر جمیع صفات علیاست آن قلب انسان کامل است.


-انسان به یافتن علم که آب حیات روان است , سعت وجودی می یابد و وجود وی شدید و قوی می گردد.


-هر اندازه که روان قوی تر باشد , قوت وی که نور علم است شریف تر و فاضل تر خواهد بود , هر اندازه که روان فاضل تر باشد , قوت آن بیش تر میگردد , نیروی نور ذاتش فزونی می گیرد و فروزان تر می شود.


-انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد , پاسبان حرم دل است , واردات و صادرات دهان خود را می پابد.


-وضو که از چشمه ی عشق گرفته شود زنگار را می زداید.


-دیده ی بصیرت آدمی را حجابی جز غبار کدورت نفس نیست.


-عارف در سیر استکمالی خود کم کم به جایی می رسد که همه ی پرده ی پندار از پیش چشم توحید او برکنار می رود و در این مقام در اثبات ماسوی دلیل میخواهد نه در اثبات واجب.


عارف قائل به وحدت شخصیه ی وجود است و یک ذره از حیطه ی آن به در نیست و بجز حق , جمله , اسم بی مسماست.


-حجاب هایی که حائل و مانع انسان از نیل به جنة اللقایند , در خود انسان اند.


-هرکس از مرگ می ترسد در حقیقت از خود می ترسد.


-علم و عمل جوهرند و مقوم گوهر آدم.


-آنان که زر و سیم را بند کرده اند , بنده روزی اند نه روزی دهنده.


-به شهادت تذکره ها , نفوس مستعده از تحمل ساعاتی در محنت زمانه , مردان نامدار و اماثل روزگار شده اند.


-طلاب عزیز سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.


-خواجه نصیر طوسی مشرب اشراق داشت . در حکمت اشراقی بود.


-عمده در سلوک الی الله , استقامت است و نزول برکات و فیض الهی بر اثر استقامت است.


-همه ی آثار علامه طباطبایی علم است و فکر , همه حقیقت است و معرفت , همه بحث است و فصح , همه عشق است و عقل , همه قرآن است و حدیث....


-اهم مطالب در طلیعه ی امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی شود.


-عالم رؤیا آنچه مشاهده می شوند همه از منشآت نفس اند.


-انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آن چیز لازم است : مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل.


-انسان تا به لقاء الله نرسیده است به کمال مطلوبش نایل نشده است.


-در توحید باید مراقبت را تقویت کرد . مراقبت تخم سعادت است و در مزرع دل کاشته می شود و ساید آداب و اعمال , پرواندن آن است.


-حدیث نفس مزاحم با مراقبت است.


-بدن تور شکار و سواری راهرو ماست.مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید و نه تواند سوار را به جایی برساند.


-داعی تنها دستورالعملی که الان می تواند به حضور جناب عالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرماید.


-در همه حال مواظب خود بوده باشید که نزد حقیقت همه ی موجودات به سر می بری.


-کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.


-هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بیکران حقیقت دار هستی هستیم و از این جدول با او در ارتباطیم.


-هر چه عاید ما می شود از کانال وجودی خودمان است.


-اگر در حال مراقبت تام , تمثلاتب پیش آمد , خوش آمد . مکتوم بدار که سالک کتوم است . از عارف سَر می رود و سّرِ نمی رود.


-قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود , هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد . طهارت را حفظ کنید ; حتی با طهارت بخوابید.


-هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه.


-جامعه ی بی عرفان کالبد بی جان است.


-در واقع صحف عرفانی , تفسیر انفسی قرآن کریم اند.


- همه معارف اسلامی در حد کمال برای بیشتر افراد اعم از درس خوانده و ناخوانده , ناشناخته مانده است.


-علم و عمل دو گوهر انسان سازند . آن مشخِص و سازنده ی روان است ,  و این مشخص و سازنده ی بدن , و هر دو غذای انسان اند .


- بدن در همه ی عوالم مرتبه نازله ی نفس است.


- علم و عمل به منزلت دو بال نفس ناطقه اند که به انداز هی نیروی این دو بال در عوالم بی پایان پرواز می کند . پروازی که در نشأت شهادت داخل در عالم غیب می شود , و در عالم غیب ظاهر در نشأت شهادت می گردد.


-مسئله ی اتحاد علم و عالم و معلوم , و عمل و عامل و معمول , از مهم ترین مسائل علم الهی است.


-ماسوا از یک شمس حقیقت نوارنی اند.


-از خدای متعال توفیق حضور تام و مراقبت کامل بخواه تا نور وحدت حقه در جانت بتابد و از پای تا سرت همه نور خدا شود.


-شفاعت را از این جا باید با خود برد و آن قدر که با انسان کامل یعنی امام عصرش عجل الله تعالی فرجه الشریف سنخیت دارد به همان اندازه از شفاعت بهره مند است و با قرآن و عترت پیوسته است.


-معراج ولوج به ملکوت است نه عروج به کرات.

-تا دهن بسته نشد دل باز نمی شود.


-بدان که سرمایه ی سعادت , ادب مع الله است و همواره مراقبت تام داشتن و در حضور حق به سر بردن است

.

-برادرم خلوت شب را به خصوص در وقت سحر از دست ندهد.


-کثرت عمل ملاک تقرب نیست , بلکه تعقل و تفکر می باید.


-آیه ی سخره رفع وسواس می کند و هفتاد بار آن در کافی منصوص است.



۰۶
آبان

استاد حسینی آملی:


روزی خدمت استاد علامه حسن زاده آملی عرض کردم شما در این شعر که فرمودید :



دولتم آمد به کف با خودن دل آمد به کف    حبذا خون دلى دل را دهد عزو شرف


این دولت چه بوده که اینقدر به آن می نازید ؟


فرمود :


طلعت حقیقت قرآن !
۰۶
آبان

استاد حسینی آملی:


دوستی داشتم , از دوستان نزدیک من بود . گفت : رفتم خدمت آقای حسن زاده آملی گفتم آقا جان من از شما توقع مالی ندارم یک تقاضایی میخواهم بکنم و سخنم را به جانب تقاضای مالی نمیخواهم ببرید . و آن ایسنت که دلم میخواهد بروم حج ! و از شما میخواهم دعا کنید خداوند موقعیت و شرایط را جور کند و من برم حج !

گفت:

حضرت آقای حسن زاده آملی نگاهی به من کردند و فرمودند :

میخواهی بروی حج و برگردی که مردم به شما بگن حاج آقا ؟!!!

گفت:

من یکدفعه وا رفتم ! فهمیدم درست میفرمایند ... توی مجلسی که مینشستم به بقیه افراد حاج آقا میگفتند اما به من نمیگفتند حاج آقا ! و دوست داشتم به حج بروم تا مردم به من بگویند حاج آقا !


____________


استاد حسینی آملی:


استاد واقعی در اندرونمان خودمان را به خودمان نشان می دهد که که تو مبتلا به یک ضعفی هستی که میخواهی به یک مرتبه از عجب برسی ! خود کم بینی ! و شخصیتت را گم کرده ای و نمی دانی که شخصیت تو به کمالات درونیت است نه به گفتار دیگران که به شما بگویند حاج آقا !


لذا باید پیدا کنیم کسی را که مارا از درونمان بشوراند و ضعف وجودیمان را از درونمان بگوید و اگر نقطه قوتی داریم مارا ارجاع بدهد به آن نقطه قوتمان و ما در آن سیر قوتمان تقویت بشویم و راه بیافتیم !

۱۹
مهر

سالکان طریق حق ، حرم الهى را حفظ مى ‏کنند و غیر خدا را راه نمى ‏دهند و دائما ذاکر حق هستند و لذا به جایى مى ‏رسند که ذکر قلبى خود را مى شنوند.

قلب نیز گاهى به «لاإله الا الله» و گاهى به «یا حى یا قیوم یا من لا اله الا انت» و امثال آن ذاکر است و آقایان اهل سیر و سلوک بسیار مجرب دانند که این ذکر شریف خیلى در بیدارى قلب اثر دارد.

منتهى باید «اکثار» باشد نه امروز باشد و فردا از یاد برود بلکه باید دنبال کرد تا به نتیجه رسید که: «إن الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکة ...»
اکثار ذکر «یا حى یا قیوم یا من لا إله الا أنت» موجب حیات قلب و بیدارى آن است و بسیار مجرب است.

__________________

دروس شرح فصوص الحکم قیصری صفحه 146