شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۳۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ذهبیه مهدویه اشراقیه گمنامیه» ثبت شده است

۱۶
فروردين

هو

📌طریقت کُبرَویه و انشعابات آن - ۲

در دوران ارشاد خواجه اسحاق خَلتانی ( مقتول ۸۲۶ ه ) - خلیفه میر سید علی همدانی - این طریقه دارای دو انشعاب شد ؛ گروهی از سید محمد نوربخش پیروی کردند که موسوم به ( نوربخشیه ) شدند و عده ای نیز از سید عبدالله بُرزِش آبادی تبعیت کردند که ( ذَهَبیه ) خوانده می شوند . اگر چه موسوم شدن ذهبیه پیش از این انشعاب بوده است .

سید محمد نوربخش از شاگردان میر سید شریف جرجانی و عالم بزرگ شیعه ، ابن فهد حلی بود . او و خلفایش که در نشر مذهب شیعه در قرن نهم و بعد از آن سهم بسزایی داشتند ، مقدم بر حکومت صفویه در فکر قیام بر ضد سلطان وقت شاهرخ گورکانی و تاسیس حکومت صوفی شیعه بودند.


یا علی

طرائق الحقایق
اصول تصوف
مجالس المومنین

۱۶
فروردين

هو

 

طریقت کُبرَویه و انشعابات آن - ۱

یکی از جریان های عرفانی مهم و با نفوذی که در ایران رایج بوده ، سلسله کبرویه است . این سلسله منسوب به شیخ نجم الدین کبری ( مقتول ۶۱۸ ه ) ملقب به ( طامه الکبری ) و ( شیخ ولی تراش ) است . کبرویه در دوران مغول ، در مشرق ایران رونق فراوان داشت و مشایخ آن در عهد خوارزمشاهیان و ایلخانیان از خراسان و ماوراءالنهر تا شام و آسیای صغیر در نشر و ترویج این طریقه کوشیده اند. از جمله مشایخ کبرویه عبارت اند از:

شیخ مجدالدین بغدادی ( مقتول ۶۰۷ ه )
رضی الدین علی لالا ( ۶۴۲ ه )
سعدالدین حمویه ( ۶۴۹ ه )
شیخ نجم الدین رازی معروف به #دایه ( ۶۵۴ ه)
سیف الدین باخرزی ( ۶۵۹ ه )
شیخ عزیزالدین نسفی ( ۶۹۹ ه )
شیخ نورالدین عبدالرحمن اسفراینی ( ۷۱۷ ه )
شیخ علاءالدوله سمنانی ( ۷۳۶ ه)
میر سید علی همدانی معروف به علی ثانی ( ۷۸۶ ه)

هریک از این مشایخ در حوزه تصوف و عرفان اسلامی دارای آثار و تالیفات مهمی می باشند . نکته مهم و اساسی در باب طریقه ی کبرویه این است که مشایخ و خلفای آن غالبا بر تشیع منسوب یا مربوط شده اند.

دنباله جستجو تصوف در ایران
شرح رساله در بیان معرفت به نورانیت امیرالمومنین میرزا فتحعلی

۱۸
اسفند

هو

هر قدر قوت محبت و ولایت حضرت علی مرتضی و ذریه طاهره آن حضرت صلوات الله علیهم و متابعت شخص عارف به این بزرگواران بیشتر باشد ، اطلاعش بر عالم ملکوتی قلبی و برخوردش به حالات و واردات این عالم زیادتر است.

میرزا ابوالقاسم شریفی متخلص به راز شیرازی

طباشیر الحکمه


۲۹
دی

هو


هر ریاضت که بکشید دم مرگ به دردتان میخورد . این چیزی است که حضرت سید ( سید علی مبدا ) تضمین می کرد و می گفت هرکس ریاضت کشید دم مرگ آرام می رود ، چون فشار را در اینجا متحمل شده ، لذا آنجا استراحت می کند.


در محضر استاد

۲۴
آذر

هو


"الله هو" ذکری مفید است که از وحدت بوجود می آید اما چیزی که می خواهی ازآن درنمی آید چرا؟ چون نیرو نداری که بیرون بدهی!

وقتی می گویی"الله هو" اینجا باید مثل روز روشن شود.


در محضر استاد


۲۴
آذر

هو


آن ها که در سطح بالا هستند چنان افتاده و متواضعند که اگر بیایند اینجا بنشینند آن ها را نمیشناسید و [حتی] ممکن است به آنها بدبین بشوید. بسیاری از اولیای خدا ، مانند ابدال، نجبا و رجال الغیب اینگونه گمنام و مخفی هستند. [خدا] زمینش بدون اولیاء نیست ، اولیاء ، با ما هستند. با رهروان آشنا شوید و با ابدال و اوتاد و نجبا و نقبا پیمانی ببندید تا در صدر کهکشان ها تو را راه بدهند. آن ها در خلق بر تبلیغ ولایت مأمورند. مأمورند بر تبلیغ ولایتی که نیروی زمین و آسمان ها و کائنات است.


در محضر استاد

۲۳
آذر

هو


اگر می خواهید برزختان پر نشیب و فراز نباشد ، باید آن را در این عالم مشاهده کنید.


در محضر استاد


۲۳
آذر
هو

یک ریاضتی بود آن زمان ها که بعضی از دوستان بودند که می دانند. یک ریاضت مافوق الطاقه داشتیم. ۱۱۰ روزه بود که روز آخر ما پَر می زدیم و حال نداشتیم اصلا، در سن جوانی بودیم. شب آخر به یکی از دوستان گفتیم امشب افطار کنیم.  ۱۱۰ روزه یعنی (حدود) سه تا چله بود. دیدیم دو نفر هندی وارد شدند ، ممکن است بعضی بچه ها باشند که یادشان باشد، بعد از سلام علیک و روبوسی گفتیم کجا بودید؟ گفتند مشهد بودیم ، آمدیم رِی و جدّت را زیارت کردیم .من تعجب کردم که اینها چه می گویند! بعد آمدیم قم و مستقیم آمدیم سوی شما. آن زمان بیابان بود وسط قبرستان آمدند ما رو پیدا کنند.

ما کجا بودیم ...؟ بعد از اینکه حکایت را تمام کردند ما دوزاریمان نیفتاد، فکر نکردیم که دارند سرعت خودشان را به ما ابلاغ می کنند، ما درک نکردیم من کمی شک کردم. صبح شد گفتند پول دارید ؟ صد تومن داشتیم ، گذاشتم جلوی آنها، گفت نه ، ده تومن این برداشت و ده تومن هم آن یکی دیگر،  گفتند بس است ، بعد خداحافظی کردند و روبوسی تا رسید به من، من را گرفت در بغلش و روبوسی کردیم و یکهو پریدند و رفتند!

دیشبش پرسیده بودم که از اینجا، به کجا می روید؟ گفته بودند؛ اول کربلا و بعد نجف و از نجف برویم مدینه زیارت و برگردیم مکه، زیارت را تمام کنیم از اینجا برویم پاکستان، آدرس هم دادند که هنوز دارم. گفتند:

بیایید انجا که در خدمت باشیم. وقتی پریدند، دیدم آنها حاکم بر طبیعت هستند، سلطان بر طبیعت هستند و سلطان بر دلها هستند نه بر گِلها.. خلاصه رفتند، یعنی شخصیت هایی اینگونه درعالم هستند.

در محضر استاد