هو
روح بخاری (کالبد قالبی یا جان تیره) عصاره و خالص شده و لطیف شده ی اخلاط اربعه ی سودا و دم و بلغم و صفراء می باشد که حد فاصل بین بدن مادی و کالبد مثالی می باشد که با خواب و تنفس عمیق و غذای مناسب تقویت می شود. موت طبیعی منقطع شدن تدبیر نفس به واسطه ی روح بخاری بر بدن است ، که باید توجه داشت که وقتی می گوییم شخصی مرده است و یا اینکه می گوییم روح از بدنش در رفته در حقیقت خروج روح بخاری اوست نه مرگ روح مجرد پس باید توجه داشت که موت طبیعی در حقیقت خروج روح بخاری از بدن است. روح بخاری تمام سطح بدن را فرا گرفته و مقداری هم از سطح بدن به بیرون امتداد یافته است و دارای ارتعاشات است که به خارج از بدن می فرستد که معروف است به هاله و یا اود ، و کسانی که توانایی دیدن این اود را در انسان ها را دارند از این طریق متوجه سلامت و یا بیمار بودن روان و جسم شخص می شوند ، که در واقع از طریق ارتعاشاتی که توسط روح بخاری ساطع می شود پی به این امور می برند.
هاله انسان در سال ۱۸۶۷ به وسیله دانشمند اتریشی (ریختن باخ) کشف شد ، بعد ها (کارل دو پل) ثابت کرد که با تکنیک هایی و در شرایط خاص می توان این امواج را دید و آن را (اود) نامید که به زبان سانسکریت به معنای آتش زندگی است. و اظهار داشت که :
(اود برزخی است بین تن و روان و امواج آن که همیشه از بدن ساطع می شود با وضع مزاجی و کیفیت روحی اشخاص بستگی دارد)
بعد ها معلوم شد این امواج از بدن حیوان و گیاه و جامدات (جامداتی که در تماس با انسان بوده اند) نیز ساطع می شود و ثابت کردند که در طبیعت چیزی وجود ندارد که (اود) نداشته باشد.
چندی بعد دانشمند دیگری بنام (والترکیل نر) از طریق یک استوانه شیشیه ای و محلول دی سیانین (که قطران ذغال سنگ است) در الکل نیز توانست چنین امواج اود را که از بدن انسان ساطع می شود را با چشم عادی مشاهده کند.
روح بخاری بسیار شباهت به کالبد اثیری دارد که دارای سه جنبه ی زیست انرژیایی و انرژی خالص و انرژی بسط یافته است که احساس و حالات را بین بدن مثالی و کالبد مادی انتقال می دهد. و شخصی که هاله بین است و قدرت دیدن تشعشعات هاله را دارد از این رابطه تأثیر و تأثر بین کالبد مادی و بدن مثالی پی به سلامت و یا بیماری جسمی و روحی شخص می برد.
ا / ش
هو
مشهور چنان است که علم رمل از دانیال پیغمبر بود و گویند این علم از معجزه ٔاوست ، چنان است که او مدتی خلق را به حق دعوت می کرد و هیچکس بدو نمی گروید و التفات به سخن او نمی کرد.
از آن شهر بیرون شده به شهر دیگر که او را نمی شناختند رفت و تخته حاصل کرده ریگ سرخ بر آنجا ریخت و در دکانی بنشست و خطی چند بر آنجا کشید و از احوال گذشته و آینده خبر می داد و جمله ٔ خبایا و دزدیده می گفت و آواز او به پادشاه آن اقلیم رسید و او را طلب نمود و بر سبیل امتحان چیزی چند از او پرسید ، چنانچه واقع بود خبر داد ، از او درخواست کرد تا ملازم او شود ، دانیال او را با چهار کس از ملازمان ارشاد می کرد تا در این فن ماهر شدند.
روزی دانیال به ایشان گفت رمل بزنید و بنگرید در این عصر کسی هست که پیغمبری را شاید یا نه؟
ایشان رمل زدند و گفتند هست. گفت اکنون حلیه ٔ او را بنویسید تا کدام است . ایشان صورت و شکل او بنوشتند و چون نگریستند همه صفت او بود. گفتند پیغمبر توئی و در حال به او بگرویدند.
نفائس الفنون
هو
امام باقر علیه السلام:
خواب صبح ،شوم و نامیمون است، روزی را دور میسازد، رنگ صورت را زرد و متغیر میکند، خداوند متعال، رزق را بین الطلوعین تقسیم میکند، از خواب در این زمان بپرهیزید و بدانید که من و سلوی (دو غذای لذیذی که برای بنی اسرائیل نازل میشد) در این ساعت برایشان فرود میآمد.
- پایه و اساس پیشرفت علمی و عملی و سلوک الی الله بیداری سحر و بین الطلوعین است. و اگر سالکی از این فیض عظیم غفلت بورزد پیشرفت چندانی نخواهد داشت , استاد بزرگواری می فرمودند که تا بیداری سحر و بین الطلوعین را درست نکنید به جایی نمی رسید !
حقیر بسیار مشاهده کرده ام که وقتی توفیق بیداری سحر و بین الطلوعین روزیم می شود , هم موفقیت علمی ام در آن روز بیشتر است و هم موفیقت اخلاقی و عملی ام چنانچه امام صادق علیه السلام می فرمایند :
صلاة اللیل تحسن الخلق
یعنی : نماز شب انسان را خوش اخلاق می کند.
بیداری سحر و بین الطلوعین سیره ی تمامی بزرگمردان وادی علمی و عمل است و اکثر مکاشفات و حالات توحیدی این بزرگواران یا در سحر بوده است و یا بین الطلوعین چنانچه فرموده اند که :
سحر وقت سفر است و بین الطلوعین وقت شکار
اگر انسان دروغ بگوید، از نماز شب خواندن محروم می شود، وقتی هم که از نماز شب محروم شد درهای روزی به روی او بسته می شود و از رزق و روزی هم محروم می گردد.
و از دیگر شرایط بیداری برای نماز شب پرهیز از خوردن غذایی سنگین و پرچرب و غذاهایی با طبع سرد است و همچنین از دیگر شرایط بیداری برای نماز شب زود خوابیدن است چنانچه حضرت استاد علامه حسن زاده آملی شب ها ساعت 10:30 یا 10 می خوابیدند ولی حدود ساعت 3:30 بیدار بودند و به نقلی یا مشغول تفکر بودند و یا مشغول ذکر یا نماز شب یا مطالعه.
میتوان جهت بیدار شدن برای نماز شب از آیه آخر سوره ی کهف نیز استفاده کرد , جهت بیدار شدن در ساعت خاصی از شب در حدیث آمده است که :
هر کس هنگام خوابیدن آیه آخر سوره کهف را بخواند، هر ساعتى که بخواهد از خواب بیدار مى شود ( قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً )
_______________________________
صوت زیر بگرفته شده از جلسات شرح حدیث عنوان بصری فرزند علامه طهرانی در رابطه با تاثیر بیداری سحر و بین الطلوعین در فهم علوم و معارف می باشد که توصیه میکنم حتما گوش بدهید:
هو
هیچگاه جن به اهل ذکر نزدیک نمیشود مگر اینکه ذاکری وارد تسخیرات شود.
سید علی اکبر صداقت
استاد صمدی آملی:
غذا هایی که انسان می خورد به کبد می رود این غذاها به دونوع لطیف وکثیف تقسیم می شود . کبد که غذا را هضم کرد به صورت جرم های کثیفی درکبد، 4 قسم میشود (خون،سودا،صفرا،بلغم) که به اینها اخلاط اربعه می گویند.
در کبد ازکل غذا ها یک نوع مواد درست میشود که خیلی لطیف هستند (ترکیبی ازخون،سودا،صفرا و بلغم) , به اندازه ایی لطیف است که قابل دیدن نیست !
مواد ازکبد می آیند به طرف قلب , در قلب که پر حرارت است بخار میشود و سه قسمت می شود:
1-مقداری به سمت چپ قلب
2-ومقداری به مغز
3-ومقداری مجددا به کبد بر می گردد.
آن قسمتی که به مغز رفت از ناحیه مغز پخش میشود به اعصاب بدن.و قسمتی ازبخار که رفت به طرف چپ قلب به طور کلی سریان پیدا میکند در رگهای مختلف بدن آن قسمتی هم که به کبد برگشته بود دوباره از کبد می رود به روده ها (اثنی عشر ،روده بزرگ وروده کوچک).
که اینها داءما درفعالیتند و فعالیتشان جوری است که به محض کمی کار و حرکت بدن روبه تحلیل می روند واین تحلیل رفتنش احساس خواب می آورد...
خواب یعنی حبس روح بخاری ازتمام رگهای بدن ا زتمام روده ها و اعصاب و عصبها همه بر می گردند به مخزن.
درکجا جمع میشوند؟ آنهایی که ازمغز رفته اندبه اعصاب درمغز جمع میشوندآنهایی که از ناحیه کبد رفته اندبه روده ها می آیند به کبد آنهایی که از قلب رفتندبه رگها،برمی گردندبه قلب.
بعدتمام رگها می آرمند تمام روده ها و اعصاب آرامش میگیرند و لذا داروسازان برای آرامش اعصاب باید داروهایی بسازند که روح بخاری را آرام کنند....
قلب چون داءما درحرکت است تپش دارد مکش و دمش دارد , داءما داغ است لذا طبع قلب حار است و طبع کبد سرداست.
برای همین امیرالمومنین علیه السلام به شکم و کمر مبارکشان پارچه ایی می بستندکه دائما کبد و کلیه ها گرم باشد چون اینها طبع سرد دارند در اثر کمترین سرمایی چرکی می شوند.
بسیاری ازگرفتاری های ما مربوط به لحظه های خوابمان است.درشبهای گرم چون لحاف نمی کشیم نوعا قسمتهایی ازبدن مانند شکم که غذا دائما درآنها درحال هضم و جذب است و جاهای حرارتی بدن هستند سرما را میگیرند و گرفتاری های مختلف پیش می آید.
حضرت علامه فرمودند:همیشه کمرتان راببندید.
و ما چون حرف نشنیده بودیم واستاد ندیده بودیم فکر می کردیم امیرالمومنین چون سیدبودند شال به کمر می بستند و شال علامت سیدی است.شال بستن مربوط به سیادت نیست مربوط به انجام امور طبی ازجانب مولاست که باید رعایت کنیم.
وقتی غذا درکبد هضم میشود، اخلاط اربعه بوجود می آید، ازمجموع این چهارتا(سودا،صفر،اخون، بلغم) یک چیزی تحقق پیدا می کندبه صورت عصاره ویک چیز خیلی خالص.
که به این عصاره وخالص اخلاط اربعه می گویند:روح بخاری(چون مثل روح لطیف است میگویند روح)
یعنی از خلاصه ی این چهار قسم یک کف مانندی پدید می آید که از آن تعبیر می کنند به روح بخاری.
این زبده و خلاصه به نام روح بخاری می آید در قسمت دهلیز سمت راست قلب بعد بوسیله ی حرارت خیلی شدید دهلیز سمت راست تبدیل به بخار میشود دیگر از آن به بعد اسم او از عنوان روح تبدیل میشود به روح بخاری(چون لطیف است می گویند روح چون بخار میشود می گویند روح بخاری)
اینکه در اصطلاح می گوییم:روح ازبدن شخص بامردن بیرون رفت این مربوط به روح بخاریست مربوط به نفس ناطقه ی انسانی نیست.
پس وقتی این زبده آمد در دهلیزسمت راست قلب به شدت حرارت پیداکرد و این کف تبدیل به بخار شد .ازاینجا بخار سمت راست دهلیز قلب دوباره سه بخش تقسیم می شود:
1-یک بخشش به سوی مغز می رود بعدازناحیه ی مغز روح بخاری به تمام عصبهای بدن داده میشود.تمام اعصاب بدن که منشعب ازمغزند همه ازناحیه ی مغزبه توسط روح بخاری (که یک قسم روح بخاری به مغز آمد) تغذیه می شود.این روح بخاری درتمام عصبها باعث حرکت تمام عضلات وبدن میشود.
2-یک قسم دیگر روح بخاری به سوی دهلیز سمت چپ می رود و ازاین ناحیه به تمام رگهای خونی سریان پیدا میکند.
3-یک قسم دیگر دوباره ازدهلیز سمت راست قلب به خود کبدبر میگردد و از ناحیه ی کبد به تمام روده پخش میشود .
آنکه اصل حاکم دربدن است روح بخاری است.شما از روح بخاری در طبیعت جسمی لطیف تر پیدا نمی کنید(الطف اجسام) است.
روحی که قرآن می فرمایند که مجرد است مستقیما با خود مغز با اعصاب بارگها با گوشت ها با استخوان ها..ارتباط ندارد.نفس ناطقه مجرد به روح بخاری مرتبط است.روح بخاری حاکم در مجموعه بدن است هم از ناحیه مغز در کل اعصاب، هم از ناحیه قلب در کل رگها و اعضا و جوارح، هم ازناحیه کبد در تمام روده ها است. (این میشود روح بخاری حاکم در مجموعه اعضای بدن).
آن مرکب اولی که نفس به او تعلق دارد روح بخاری است.
نفس ما که مجرد است در پایین ترین مرتبه تجردش که در مرتبه تجرد خیالیه باشد.
روح بخاری با نفس ناطقه درتجرد مرتبه خیال با همدیگر مرتبطند.لذا قوه خیال نه مادی محض است نه مجردمحض.بلکه یک چیزهایی مادی هست یک چیزهایی مجرد ، ماده ندارد اما احکام و خواص ماده را تا حدی دارد.لذا نفس ناطقه انسانی از ناحیه عقل مستقیما باروح بخاری ارتباط ندارد.
عقل واسطه میخواهدبایدقوه خیال و وهم وقوه متخیله با روح بخاری مرتبط باشند.
روح بخاری هم مجموعه بدن درتحت تصرف اوست و نفس هرچه اراده کند باید بواسطه قوه خیال در روح بخاری تصرف کند.
پس روح بخاری آن چیزی است که براساس اراده نفس ، بدن را آن طوری که میخواهد اداره میکند.
پس اولین مرکبی که نفس به آن تعلق پیدا میکند روح بخاری است.برای همین است که می گوییم فلانی دارد می میرد روح ازپای او در رفته (کدام روح؟ روح بخاری) روح بخاری آرام آرام از پاها درآمده به ساق رسید تا رسید به کمر رسیدبه سینه رسید به حلقوم←دیگر اینجا از دهان در میرود.
موت طبیعی:چون تعلق نفس از ناحیه روح بخاری به بدن است و روح بخاری هم ازبدن در می رود لذا ارتباط نفس با بدن منقطع میشود بعدمی گوییم طرف مرده است.این موت طبیعی است.
پس موت طبیعی خروج روح بخاری از بدن است که موت طبیعی در حقیقت یک موت مادی است نه موت تجردی.یعنی سریان روح بخاری در مجموعه بدن منقطع شده و وقتی روح بخاری ازبدن در رفت بدن میشودبی حاکم.بعد اعضا و جوارح متلاشی میشوند.و طراوت حرارت بدن از بدن منسلخ میشود و بدن می میرد و رو به سرد شدن میرود.
پس اگر فقه میگویدکسی مرده(مرگ فقهی) روح ازبدنش در رفته درحقیقت مرگ روح بخاری اوست نه مرگ نفس ناطقه.پس با مرگ انسان ازبین نمی رود بدن که درتحت تصرف روح بخاری بود و در تحت تدبیر نفس.این تدبیر نفس بواسطه روح بخاری بر بدن منقطع میشود.
هو
شیخ بایزید بسطامی میفرماند:
آن کار که بازپسین کارها دانستم، پیش از همه بود و آن رضای مادر بود...آنچه در جمله مجاهدات و ریاضات غربت می جستم، در آن یافتم که شبی مادر از من آب خواست. در کوزه و در سبوی آب نبود. به جوی رفتم و آب آوردم , مادر در خواب شده بود , شبی سرد بود. کوزه بر دست داشتم , چون از خواب درآمد آگاه شد. آب خورد و مرا دعا کرد که دیده کوزه بر دست من فشرده بود. گفت: چرا از دست ننهادی؟ گفتم: ترسیدم که تو بیدار شوی و من حاضر نباشم.
مرحوم احمد میرزا حسینعلی تهرانی رحمت الله علیه میفرمایند:
جناب امیرالمؤمنین علیه السلام در عالم معنا ، قرآنی را به من نشان دادند که از زمین تا آسمان کشیده شده بود ؛ و نقوش فوق العاده زیبا و نورانی داشت ، اما هیج حرفی در آن دیده نمیشد. سپس حضرت به حاشیه قرآن اشاره کرده و فرمودند : بخوان!
وقتی خوب دقیق شدم ، مشاهده کردم که در حاشیه آن ، به خط زیبایی نوشته شده است :
( من انسان را از روی محبت خلق کردم ، لذا دوست دارم که آن ها نیز مرا از روی محبت بپرستند )
با این عبارت ، حضرت باری به من حالی کردند که سر خلقت محبت است ؛ و تمامی موجودات ، برای عشق بازی با خدا پا به عرصه وجود گذاشته اند.
طفیل هستی عشقند ، آدمی و پری
ارادتی بنما! تا سعادتی ببری
بکوش خواجه و از عشق بی نصیب مباش!
که بنده را نخرد کس ، به عیب بی هنری
برگرفته شده از کتاب رند عالم سوز