هو
کتاب نامه ها و برنامه ها جمع آوری شده ی نامه های استاد علامه حسن زاده آملی توسط خواجه ابوسعید آملی (حاج رضا ولایی) می باشد که شامل نکات لطیف و ظریفی می باشد.
در این مطلب نکاتی مهمی را که حقیر از متن کتاب استخراج کرده ام را خدمت مشتاقان راه توحید و ولایت تقدیم می کنم :
- آخر سوره ی مبارکه فرقان از ( عبادالرحمن ) تا پایان آن را بخوان و نصب العین خود گردان.
-کتمان را تشدید کن و پیمان را تسدید.
-مواظب مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبد الله شوی , عندالله شوی.
-سخن از قرآن باید آموخت و دهن از فرقان باید گرفت.
-یک نفس از نفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است.
-از شهوت و شهرت بپرهیز.
-خدا شناس باش , در هر لباس باش.
-از همه گریزان باش ; یعنی با همه باش و بی همه باش
-مرد جست و جوی باش نه گفت و گوی.
-از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار.
-خروس در سحر به ذکر قدوس سبوح در خروش است , کم از خروس مباش.
-هر که خاموش شد , گویا شد.هرکه چشم سر بست , بینا شد.هرکه گوش دل گشود , دانا شد.هرکه را حضور است , نور است.هرکه را مراقبت است , سرور است.
-گفته اند که سحر , وقت مسافرت رهروان است و نسیم آن , چون دم عیسوی علاج بیماران.
-دل را ساده و هموار دار که عکوس ارواح در او گرد آوری , که دل سالم کرسی ملائکه و عکاس ارواح گردد.
-هرکه هوای وصال دارد در سحر ها حال دارد.
-در سحر درد ها دوا گردد.
-قرآن کریم صورت حقیقه ی انسان کامل است.
-ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت و ناامید برگشت ؟
-فضول طعام , ممیت قلب است و مفضی به سرکش نفس و طغیان اوست , از أجل خصال مؤمن جوع است.
-فضول کلام از قلب قاسی برخیزد.
-سلامت در عزلت است . با خلق باش و نباش.
-برادرم ! قدم اول در سلوک , توبه و پاکی از گناه , و دوری از گفتار ناپاک , کردار و اندیشه های ناشایسته و خوی های نکوهیده است.
-برادرم ! حرف این و آن را مزن.دم فرو بند و تماشا کن . بنگر و عبرت گیر.به فکر خود باش.
-دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبین باشی . مناجات محبین امام زین العابدین و سیدالساجدین علیه السلام را فراموش مکن.
-سعی کن اول دل بگوید و آنگاه زبان.
-عمده حضور است و حضور است و حضور.
-وصلت میان برادران در حضر به دیدار یکدیگر است و در سفر به نامه نگاری.
-حکیمان گفته اند که اگر نفس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول میکند.
-حکیمان گفته اند روح از پر خوردن جسم می شود و جسم از کم خوردن روح می گردد.
-اندیشه ی شب , جان را نیرو و پرتو دهد و نماز شب , به مینو کشاند.
-در این درگه جز آه و ناله سودی ندهد.
-هر که درد دارد روز ها کو کو میکند و شب ها هو هو. گاهی در نماز و نیاز است و گاهی در سوز و گداز.
-راز را باید پوشیده داشت که در آشکارا شدنش درد سر دراز است. راهرو باید چندان رند باشد که رندان را به بازی گیرد , و بدان سان جا گرفته و سنگین که سبکساران و سبکسران سر خویش گیرند و راه خود در پیش , که راز داری پیشه ی دوستان خداست.
-حضور را علایم است . رأس آن ها ادب مع الله است.
-زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است.
-قیامت با تو است نه در آخر طول زمانی.
-آنچه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیداری عایدش می شود میوه هایی است که از کمون شجره ی وجودش بروز می کند.
-تا گم نشدی چیزی در تو پیدا نشود.
-از سخنان ناهنجار , اگرچه به مزاح باشد برحذر باش.
-از قسم خوردن , اگرچه به راست باشد , احتراز کن.
-تا دل شکسته نشد بیت المعمور نمی گردد . و این شکسته از صد هزار دست بیش تر ارزد , بلکه به بها در نمی آید ; زیرا که بهای آن خدای تعالی است.
-تا از سر جمیع خلق نگذری , پیش خدا نمیتوانی بروی.
-شب را با عالم غیب شباهت است . از شب به غیب توان راه یافت.
-آقا بداند که هرکس در سلوک الی الله تکاسل ورزد ستمی بر خود روا داشته است که کم ترین آه حسرتش برتین زبانه ی آتش دوزخ است.
-نظر آقا در توحید باید خیلی بلند باشد , که توحید نه فقط یکی گفتن است , بلکه یکی دیدن است.
-خویشتن را باش , پندار این و آن را از خود به در کن و دل از وسوسه های بی اساس اهرمن برحذر بدار.
-آنچه در احوال ارباب وصول و اصحاب کشف و شهود خوانده ایم و شنیده ایم , اغلب آن بزرگان در جوانی که شجره ی ملعونه ی دنیا در آن ها ریشه ندوانیده بود به مقامات سامی نایل شدند.
-هر وقت به یاد اویی جوانی.
-اعمال شما بذر هایی است که در مزرعه ی جانتان می افشانید.
-منطق الطیر عطار و امثال رسائل از دیگر دانش مندان, شرح حال نفس ناطقه ی انسانی اند.
-هر دم در قلوب عارفان نظری تازه دارد و در دیده ی آنان جلوه ای برون از اندازه.
-قلبی که جامع همه ی اسمای حسنا و مظهر جمیع صفات علیاست آن قلب انسان کامل است.
-انسان به یافتن علم که آب حیات روان است , سعت وجودی می یابد و وجود وی شدید و قوی می گردد.
-هر اندازه که روان قوی تر باشد , قوت وی که نور علم است شریف تر و فاضل تر خواهد بود , هر اندازه که روان فاضل تر باشد , قوت آن بیش تر میگردد , نیروی نور ذاتش فزونی می گیرد و فروزان تر می شود.
-انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد , پاسبان حرم دل است , واردات و صادرات دهان خود را می پابد.
-وضو که از چشمه ی عشق گرفته شود زنگار را می زداید.
-دیده ی بصیرت آدمی را حجابی جز غبار کدورت نفس نیست.
-عارف در سیر استکمالی خود کم کم به جایی می رسد که همه ی پرده ی پندار از پیش چشم توحید او برکنار می رود و در این مقام در اثبات ماسوی دلیل میخواهد نه در اثبات واجب.
عارف قائل به وحدت شخصیه ی وجود است و یک ذره از حیطه ی آن به در نیست و بجز حق , جمله , اسم بی مسماست.
-حجاب هایی که حائل و مانع انسان از نیل به جنة اللقایند , در خود انسان اند.
-هرکس از مرگ می ترسد در حقیقت از خود می ترسد.
-علم و عمل جوهرند و مقوم گوهر آدم.
-آنان که زر و سیم را بند کرده اند , بنده روزی اند نه روزی دهنده.
-به شهادت تذکره ها , نفوس مستعده از تحمل ساعاتی در محنت زمانه , مردان نامدار و اماثل روزگار شده اند.
-طلاب عزیز سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.
-خواجه نصیر طوسی مشرب اشراق داشت . در حکمت اشراقی بود.
-عمده در سلوک الی الله , استقامت است و نزول برکات و فیض الهی بر اثر استقامت است.
-همه ی آثار علامه طباطبایی علم است و فکر , همه حقیقت است و معرفت , همه بحث است و فصح , همه عشق است و عقل , همه قرآن است و حدیث....
-اهم مطالب در طلیعه ی امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی شود.
-عالم رؤیا آنچه مشاهده می شوند همه از منشآت نفس اند.
-انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آن چیز لازم است : مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل.
-انسان تا به لقاء الله نرسیده است به کمال مطلوبش نایل نشده است.
-در توحید باید مراقبت را تقویت کرد . مراقبت تخم سعادت است و در مزرع دل کاشته می شود و ساید آداب و اعمال , پرواندن آن است.
-حدیث نفس مزاحم با مراقبت است.
-بدن تور شکار و سواری راهرو ماست.مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید و نه تواند سوار را به جایی برساند.
-داعی تنها دستورالعملی که الان می تواند به حضور جناب عالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرماید.
-در همه حال مواظب خود بوده باشید که نزد حقیقت همه ی موجودات به سر می بری.
-کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.
-هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بیکران حقیقت دار هستی هستیم و از این جدول با او در ارتباطیم.
-هر چه عاید ما می شود از کانال وجودی خودمان است.
-اگر در حال مراقبت تام , تمثلاتب پیش آمد , خوش آمد . مکتوم بدار که سالک کتوم است . از عارف سَر می رود و سّرِ نمی رود.
-قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود , هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد . طهارت را حفظ کنید ; حتی با طهارت بخوابید.
-هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه.
-جامعه ی بی عرفان کالبد بی جان است.
-در واقع صحف عرفانی , تفسیر انفسی قرآن کریم اند.
- همه معارف اسلامی در حد کمال برای بیشتر افراد اعم از درس خوانده و ناخوانده , ناشناخته مانده است.
-علم و عمل دو گوهر انسان سازند . آن مشخِص و سازنده ی روان است , و این مشخص و سازنده ی بدن , و هر دو غذای انسان اند .
- بدن در همه ی عوالم مرتبه نازله ی نفس است.
- علم و عمل به منزلت دو بال نفس ناطقه اند که به انداز هی نیروی این دو بال در عوالم بی پایان پرواز می کند . پروازی که در نشأت شهادت داخل در عالم غیب می شود , و در عالم غیب ظاهر در نشأت شهادت می گردد.
-مسئله ی اتحاد علم و عالم و معلوم , و عمل و عامل و معمول , از مهم ترین مسائل علم الهی است.
-ماسوا از یک شمس حقیقت نوارنی اند.
-از خدای متعال توفیق حضور تام و مراقبت کامل بخواه تا نور وحدت حقه در جانت بتابد و از پای تا سرت همه نور خدا شود.
-شفاعت را از این جا باید با خود برد و آن قدر که با انسان کامل یعنی امام عصرش عجل الله تعالی فرجه الشریف سنخیت دارد به همان اندازه از شفاعت بهره مند است و با قرآن و عترت پیوسته است.
-معراج ولوج به ملکوت است نه عروج به کرات.
-تا دهن بسته نشد دل باز نمی شود.
-بدان که سرمایه ی سعادت , ادب مع الله است و همواره مراقبت تام داشتن و در حضور حق به سر بردن است
.
-برادرم خلوت شب را به خصوص در وقت سحر از دست ندهد.
-کثرت عمل ملاک تقرب نیست , بلکه تعقل و تفکر می باید.
-آیه ی سخره رفع وسواس می کند و هفتاد بار آن در کافی منصوص است.