هوالرئوف
📌کشف قلبی میرزا ابوالقاسم راز شیرازی اثر زیارت آستان ملایک پاسبان مولانا الاعظم جناب علی بن موسی الرضا روحنا فداه و علیه الصلوه و السلام
چنانکه در سفر خیریت اثر زیارت ارض اقدس مشهد مقدس و آستان بوسی آستان ملایک پاسبان روضه ی مقدسه ی مینو مثال حضرت نور کبریای خداوندی ، مولانا الاعظم جناب علی بن موسی الرضا -روحنا فداه و علیه الصلوه و السلام- روزی که روز عملِ استفتاح ( دعای ام داود ) بود و فقیر در آن روضه ی مبارکه مشغول عمل مذکور بودم ، می دیدم به چشم قلبی باطنی که حضرت آدم صفی در پای ضریح مبارک ، بالای سر آن حضرت نشسته اند و با قامت رفیعی که سرش به بالای ضریح مبارک است و از دو سمت او حضرت انبیاء و رسل -علیهم السلام- حلقه زده اند و به زیارت و دعا و ابتهال ( گریه ) مشغولند ، ناگاه چشم فقیر در وسط حلقه ی انبیاء به جمال بی مثال آن وجه الله اعظم-روحی فداه- افتاد که نشسته بودند با گونه ی احمر چون قرص آفتاب و چشم و ابرویی چون قاب قوسین او ادنی و نظر به فقیر بنده ی خود دارند و بس و فرمودند : (( أنا مرشد الکل ، من مرشد کل هستم )) با تبسم گونه ، هوش از سر فقیر سپری و رقت شدیدی افتادم.
راز شیرازی
رساله مرصاد العباد
هو
پیر عشق کسی است که شخص را همراهی می نماید تا به حضور مبارک شاه عشق که حضرت معصوم علیه السلام است و این بدون توسط پیر عشق محال است مقصود سالک که معرفت حجت الله است ، به عمل آید.
سید جلال الدین محمد حسین شریفی ( مجدالاشرف )
تحفه الوجود
هو
شیخ محی الدین عربی در برخی مصنفات خود از اوحدالدین حامد آورده که گفت:
در بلاد ما خواجه یوسف همدانی زیاده از شصت سال بر سجاده شیخی نشسته بود ، روزی در زاویه (خانقاه) خود بود که خاطر بیرون رفتن در دل وی خطور نمود ، و عادت وی آن نبود که در آن حین بیرون آید ، بر مرکبی سوار شد و سر وی را گذاشت تا هر کجا که خدای تعالی خواهد وی را ببرد. آن مرکب او را از شهر بیرون برد و به بادیه درآمد تا وی را به مسجدی ویران رسانید و بایستاد. شیخ به آنجا فرو آمد و دید که شخصی سر درکشیده ، بعد ساعتی سر بالا نمود ، جوانی بود با هیبت ، گفت:
یوسف مرا مسئله ای مشکل شده و ذکر نمود ، شیخ آن را بیان فرمود ، بعد از آن گفت:
ای فرزند هرگاه تورا مشکلی شود به شهر درآی و از من پرس و مرا در رنج میفکن.
شیخ گفته است آن جوان بمن نظر نمود و گفت:
هرگاه مرا مشکلی شود هر سنگی مرا یوسفی است مثل تو!
شیخ محی الدین عربی گوید که من از آنجا دانستم که مرید صادق به صدق خود ، جاذب شیخ بسوی خود است و چون امر طریقت پوشیده است به نهان تعلیم فرمایند ؛ در این ورطه انتخاب شدن مرید میبایست توسط مراد نه انتخاب مراد توسط مرید.
نفحات الانس
هو
شمه ایی از احوالات و ریاضات حکیم و عارف شیعی ، حضرت ابوالقاسم حسینی شریفی متخلص به راز شیرازی
شوق قلبی فقیر را رو به خلوت و عبادت و توجه به پروردگار نمود و طلب معرفت الله در دل به سر حد کمال آمد و منجر به جذبه الهیه شد و حقیر را از علایق به کلی منقطع گردانید و در طلب اولیای الهی برامدم و خدمت هفت نفر از اهل الله رسیدم و و بدستور آن بزرگان به مجاهدات نفسانیه مشغول شدم تا اینکه بعون الله مراحل اطوار اربعه نفسانیه و مسالک اطوار سبعه قلبیه را سیر کرده و عارف به معارف الهیه شدم و سه جام به آثار ها و علامت ها از دست حضرت ساقی کوثر(علی علیه السلام) روحی فداه نوشیدم و پس از صرف نصف عمر در ریاضات بیشمار به لسان حضرت خاتم الاولیاء (حضرت مهدی روح العالمین فداه) از ریاضات بالمره ممنوع آمدم مع ذلک از کمال شوق در سالی شش ماه به روزه مشغول می بودم. آنقدر ریاضات جسمانی و پرهیز از اطعمه حیوانی بر خود گذارده بودم که بوی غذاهای لذیذ ، طعم مردار در مشامم میداد.
قوائم الانوار و طوالع الاسرار
هو
و حکماء قدما نیز بریاضات داخل در این عالم بقدر استعداد نورانیت شده اند چنانکه ارسطاطالیس حکیم در اثولوجیا گوید که خلوت گزیدم و ریاضت کشیدم و خلع بدن نمودم و از ملابس طبیعت مجرد شدم و در خود حسنی غریب و نوری عجیب می دیدم و خود را از اجزاء عالم روحانی می یافتم و صاحب تاثیر بودم پس ترقی کردم به عالم ربوبیت و نور مشاهده می کردم که زبان وصف آن نتواند نمود و گوش وصف آن نتواند شنید ناگاه فکر میان من و آن نور حجاب شد و متعجب ماندم که چگونه از آن عالم نزول کردم.
و شیخ مقتول در تلویحات و ملاقطب علامه در شرح حکمت اشراق این خلع و شهود را به افلاطون نسبت داده اند و مستبعد نیست که از هر دو باشد که استاد و تلمیذ یکدیگرند ؛ پس بدانکه در جائیکه حکماء سلف به ریاضات نفسانیه صاحب خلع بدن و شهود انوار شده اند اهل معرفت و مجاهده از این امت مرحومه که مسمی به اولیاء و شیعیان خاص الوای حضرات اهل بیت عصمت اند از برکت نور ولایت و متابعت ایشان به طریق اولی باید به این عالم که مثال و قلب است به خلع بدن رسیده باشند ، خلع بدن سهل است که اولیاء این امت خلع صورت مثالیه قلبیه را از برکت نور ولایت کرده اند و به عالم ارواح مجرده و انوار مقدسه جبروتیه رسیده اند.
بلکه خود نور مجرد از صور شده اند و با تجلی الهی متحد شده اند و با این خلع ثانی عارف به نورانیت حضرت سلطان اولیاء سیدالموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام آمده اند چنانکه فرمود : ( من عرفنی بالنورانیه فقد عرف الله و من عرف الله فقد عرفنی بالنورانیه و ذلک دین القیّمه )
طباشیر الحکمه
میرزا ابوالقاسم حسینی شریفی ذَهَبی شیرازی متخلص به راز شیرازی