سختی های علامه حسن زاده آملی در دوران طلبگی
هو
فرزند استاد علامه حسن زاده میفرمایند:
بعد از دست دادن پدر و مادر و به خصوص در دوران طلبگی زیاد سختی کشیدند. تعریف می کردند زمانی که برای تحصیل به تهران و مدرسه حاج ابوالفتح یا مدرسه مروی آمده بودند چند بار پیش آمد که حتی لقمه نانی برای خوردن نداشتند و چون از شدت ضعف بیم مرگ وجود داشت ، وصیتی مینوشتند که نامشان چیست و فرزند چه کسی هستند و آن را زیر سرشان می گذاشتند و می خوابیدند. شغل پدرشان کشاورزی بود و آنچه از ایشان باقی مانده بود دیگران چپاول کردند و از این نظر در زندگی و تأمین معیشت به سختی زندگی را گذراندند.
می گفتند ما در آمل که مشغول تحصیل بودیم روز ها می گذشت و رنگ چای را نمی دیدیم.مگر اینکه در مجلسی میرفتیم و برای ما چای می آوردند.
می گفتند مسجد جامع آمل درخت نارنجی داشت که وقت برداشت نارنج ها به هر طلبه سهمی می دادند و ما ماه ها همان را به عنوان خورشت غذا می خوردیم.
با همه این مشکلات صبر و تحمل و استقامت داشتند و هرچه زندگی فشار می آورد صبور تر و تحملشان بیشتر می شد.به یاد ندارم حتی یکبار در حضور ما که فرزندشان بودیم از مشکلات زندگی و وضعی که پیش آمده گله و شکایتی کنند.