هو
علوم رسمیه لفظیه چون نشخوار و نکات آن ها چون کاه و منطق چون جو و فقه چون گندم و حکمت چون برنج و عرفان التذاذ بخوردن پلو است.
صالحیه
هو
علوم رسمیه لفظیه چون نشخوار و نکات آن ها چون کاه و منطق چون جو و فقه چون گندم و حکمت چون برنج و عرفان التذاذ بخوردن پلو است.
صالحیه
هو
بدانکه بعد از محبت ، ذکر خدای تعالی شأنه اعظم اسباب سلوک بسوی خدا است و در تقویت پیوند ولایت بی نظیر و در خشکانیدن شاخه های شجره ی تلخ وجود بی مانند است و در نفی هواهای نفسانی که بت های نفس اند شبیه ندارد.
ولایت نامه
هو
زیان مندترین چیز برای مرید صحبت اضداد « منکر طریقه و شیخ » است و بر مرید واجب است با او صحبت ندارد و اگر احیاناً با یکی از اضداد همنشینی کرده ، باید در آن وقت مراقب نفس خود باشد و به دل با وی هم صحبت نشود بلکه بکوشد به هر حیله و بهانه ای که می تواند خود را از صحبت وی برهاند .
شیخ محی الدین عربی
یا علی
هو
صبح زود باید گوش را بسپاری ، پس از اذان صبح صدایی هست که شمارا دیوانه خواهد کرد . وقتی کسی با رب و قرین خودش ارتباط پیدا کرد آن را می شنود.
در محضر استاد
هو
..به خانقاه آمدند. چند نفری هم برای نمار عشاء آمده بودند.
شیخ وارد شد ، همه بر خاستند. به طرف محراب رفت. اذانی گفت و به نماز ایستاد. نماز که تمام شد ، شیخ برگشت و رو به روی نمازگزاران نشست. در حالی که آهسته چیزی می خواند ، با اشاره به سر و دست از حاضران احوالپرسی کرد. پس از کمی درنگ این چنین سخن گفت:
- ای یاران ، سمندری به مهمانی ، به نزد بط رفت. فصل پاییز بود ، سمندر که شیفته آتش است و بی آن نمی تواند باشد ، از سرما می لرزید. بط از حال وی خبر نداشت و پیوسته از لذت شنا در آب سرد ، سخن می گفت. سمندر تاب نیاورد و خشمگین بط را ترک گفت.
آری ای برادر! اگر با نا اهل سخن گویی سیلی خوری! چون فهم سخن نمی کنند و آن را حمل بر کفر و چیز های دیگر کرده ، فتنه ها می انگیزند.
شیخ با لبخندی به سخنانش ادامه داد:
-هر سخن به هر جای گفتن خطاست. و هر سخن از هر کس پرسیدن هم خطاست! سخن از اهل دریغ نباید داشت که نا اهل را خود از سخن مردان ملال بود.
دل نا اهل و بیگانه از حقیقت ، هم چنان است که فتیله ای را به جای روغن ، آب رسیده باشد. چندان که آتش به نزد او بری ، افروخته نشود.
اما دل آشنا همانند شمعی است که آتشی را به خود می کشد و افروخته می شود.
آری سخن اهل دل ، از نور و آتش خالی نباشد. اما آتش و نور در شمع گیرد نه در فتیله تر! والسلام!
قلندر و قلعه - داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی
..سهروردی به او گفت:
- رفیق! کشف هم تجربی است. تو هم می توانی آن را تجربه کنی.
(( خلع بدن )) یک افسانه نیست ، رویای دور از دسترس بشر نیست. هر کسی خواست می تواند بیازماید ، مدتی تلاش کند تا عملا ببیند که چنان که آدمی قبایش را در آورده ، کنار می گذارد و از دور به آن می نگرد ، می تواند این جسم را در گوشه ای رها کرده و به تماشایش پردازد. آنگاه در قیافه و هیکل خود به جزییاتی توجه کند که تا کنون در هیچ آب و آینه ای آن ها را ندیده است.
قلندر و قلعه - داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی
هو
شناخت وحدت جهان و درک اتصال وجودی موجودات جهان به یکدیگر و هم چنین معرفت وجود عوالم متعدد در قلمرو غیب و شهود ، از چیز هایی است که با بحث و قیل و قال به دست نمی آیند ، بلکه ذوق و حال لازم است.
تا نتوانی خود را از قید بدن رها کنی ، درک این معارف امکان ندارد ؛ اما هرگاه در اثر ریاضت که اساس آن بر گرسنگی و بیداری و مراقبه دائمی است ، توانستی که این بدن خاکی را مانند پیراهن چرکین از وجود نورانی خود دور کنی ، این ها را از بَدیهی ترین مسائل خواهی یافت.
قلندر و قلعه-داستانی بر اساس زندگی شیخ شهاب الدین سهروردی
هو
آن ها که در سطح بالا هستند چنان افتاده و متواضعند که اگر بیایند اینجا بنشینند آن ها را نمیشناسید و [حتی] ممکن است به آنها بدبین بشوید. بسیاری از اولیای خدا ، مانند ابدال، نجبا و رجال الغیب اینگونه گمنام و مخفی هستند. [خدا] زمینش بدون اولیاء نیست ، اولیاء ، با ما هستند. با رهروان آشنا شوید و با ابدال و اوتاد و نجبا و نقبا پیمانی ببندید تا در صدر کهکشان ها تو را راه بدهند. آن ها در خلق بر تبلیغ ولایت مأمورند. مأمورند بر تبلیغ ولایتی که نیروی زمین و آسمان ها و کائنات است.
در محضر استاد
هو
بهره بردن از تجلیات حق ، کسب فیض از مبدأیی است که سرچمه آن جاری است و آن سرچشمه ولایت علی و اولاد علیست.
در محضر استاد