سبع المثانی

لطایف العرفان

سبع المثانی

لطایف العرفان

سبع المثانی

هو

اطوار سبعه قلبیه که نام او را سبع المثانی نیز گفته اند طور لطافت عالم الهی است که معنی این صورت جسم ظاهر است.

اینستاگرام:
instagram.com/sabalmasani

کانال تلگرام:
https://t.me/hou786

۱۶
اسفند

هو

 

جمیع کمالات قلب و روح و سر و خفی و اخفی منوط و موقوف اند به متابعت علی مرتضی ، پس لازم گیریم متابعت او را زیرا که سرالاسرار و عروة الوثقی و کنز اسرار نبوت است. و آن را که به مرابطه ولوی به متابعت آن ذات اقدس علوی درآمد فقد فاز فوزا عظیما و آن را که به مخالفت با ولایت حضرتش برخواست فقد ظل ظلالا بعیدا

 

 

جمعه ۲۶ بهمن

  • Omid Shabani
۱۶
اسفند

هو


📌ملاقات السید النجیب ، قدوه العرافاء الراشدین میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی و فخرالحکماء المتبحرین حاج ملاهادی سبزواری در بلده سبزوار


در رفتن و مراجعت ، هردو در بلده سبزوار خدمت جناب معلی الالقاب افضل الکماء المتالهین ، حاج ملاهادی سبزواری ، ادام الله برکاته ، فیض یاب شدم ، و کمال احترام و التفات را در باره فقیر نمودند. در رفتن و مراجعت هر دو را دیدن فرمودند و ضیافت نمودند ، و ده پانزده نفر از تلامیذ و شاگردان خود را به دیدن فقیر ، با جناب آقازاده خود ، آخوند ملامحمد ، فرستاد و دستورالعمل ذکر و سلوک از فقیر به امر حاجی گرفتند ، و دو فرمایش به فقیر فرمودند ، یکی آنکه فرمودند: من در غیاب شما به خیال و یاد شما حرکت می کردم ، و عبارت دیگر آنکه ، ما شمارا از اهل حقایق می دانیم و خود را از اهل دقایق ، و کتب و مثنویات شمارا دیده ایم و حظها کرده ، و التماس دعا فرمودند، و در معارف الهیه و مقامات اولیاء بسیار با هم صحبت داشتیم . الحق مرد بزرگ و فاضلی می باشند.


میرزا ابوالقاسم شریفی ذهبی (راز) شیرازی

رساله منامیه

  • Omid Shabani
۱۶
اسفند

هو

 

آن چیزی که در عرفان شیعی به آن بسیار پافشاری شده است اقبال قلب است. اقبال قلب را نمی توان مساوی نفی خواطر دانست ، نفی خواطر در عالم ذهن است و اقبال قلب در عالم قلب. در عرفان شیعی اقبال قلب رتبه ی اول را دارد ، فلذا در عرفان شیعی چون رتبه ی اول را اقبال قلب به خودش اختصاص داده است لازمه اش که حب قطب (*) است تاکید شده است. در عرفان شیعی رتبه ی اول اقبال قلب است آن هم به حب ولی ، یعنی شما باید در ولایت ولی آنقدر جذب بشوی تا آن حقیقت توحید بروز کند در قلب ، نه صرفا در ذهن .چون قلب رئیس الاعضاست وقتی که قلب موحد شد ذهن نیز موحد می شود.

 

(*)ولی حاضر ناظر امام معصوم

 

استاد آریانفر

  • Omid Shabani
۱۶
اسفند

هو

 

آقایان بزرگان عرفا همگی یا اکثری قائلند که یا این آقایان [نویسندگان کتب اربعه عرفان نظری*] شیعه شده اند یا تقیه کرده اند و یا متشیع اند. ما شیعه شدن این اشخاص را قبول نداریم اما اینکه متشیع بودند را قبول داریم ، اهل سنت متشیع ، یعنی در ظاهر و فروعات پیرو اهل سنت بوده اند و به شکل اهل سنت نماز می خواندند اما در باطن ولایت اهل بیت را قبول داشتند.

 

* تمهیدالقواعد

شرح فصوص الحکم قیصری

مصباح الانس

فتوحات المکیه

 

استاد آریانفر

  • Omid Shabani
۱۶
اسفند

هو

 

بالفرض شخصی مشرف می شود خدمت روح علامه طباطبایی، روح آقای قاضی ، جناب جبرائیل علیه السلام ،روح مطهره أنبیا و اوصیا و ائمه و ...شخص  باید بداند و بفهمد این مواجهه و تشرف با کدام ساحت کسی که خدمت او مشرف شده است مرتبط است ، آیا شخص با جسم او مواجه شده است یا با ذهن او یا با قلب او و یا با دیگر ساحت های وجودی او مواجه شده است؟ معمولا اینگونه است که مثلا شخص اگر خودش در ساحت ذهنی رشد کرده باشد ارواحی که احضار می‌شوند و یا او به خدمت آن ارواح و فرشتگان و عالین و مراتب بالاتر مشرف می شود به ذهن یعنی به مرتبه ذهنی آنها تشرف حاصل می‌کند لذا ممکن است یک شخص در دو وهله خدمت یکی از فرشتگان مقرب مثلا جناب جبرائیل مشرف بشود یک سوال را از جناب جبرائیل بپرسد جناب جبرائیل در یک بار یک جواب دهد در بار دیگر یک جواب دیگری بدهد.و یا اینکه مثلا دو شخص اقدام کنند به احضار روح یکی از بزرگان و یک سوال مشترک را از او بپرسند و آن شخص دو جواب متفاوت و گاها نقیض هم را به این دو شخص بدهد. اینجا مطلب از این قرار است که این شخص یک بار مثلا به مرتبه قلبی آن فرشته مقرب مشرف شده است در یکی از آسمان هایش مثلا در آسمان دوم قلب در وهله بعدی یا در همان ساحت به یک آسمان دیگر ، مثلا در بار دوم در همان ساحت قلبی به آسمان مثلا هفتم سیر کرد و در آنجا با آن فرشته مقرب ملاقات کرده و یا اینکه خیر ، در یک ساحت دیگر مثلا در ساحت ذهنی با آن فرشته ملاقات کرده و یا در ساحت روحی با آن فرشته ملاقات کرده و جوابی که از آن فرشته می‌گیرد دقیقا چیست متناسب مرتبه ای است که در آن ساحت و در آن آسمان با او ملاقات کرده است.

 

استاد آریانفر

  • Omid Shabani
۱۶
اسفند

هو

 

شخص تا قبل از گرفتن اذن سلوک از استاد حاذق دارای اذن یا توسط اساتید برتر ماورائی هرچه از واردات برایش رخ بدهد در حکم اتفاق است نه خرق حجاب. یعنی ممکن است شخص ۱۰ سال مشغول به مطالب سلوکیه باشد مانند انجام اوراد و اذکار قلبی و یدی و جسمی و ... ، هرآنچه که در این مدت ۱۰ سال برایش رخ بدهد (۱۰ سال را به عنوان مثال عرض میکنم ممکن است برای شخصی ده روز باشد و برای دیگری یک سال) قبل از گرفتن اذن سلوک توسط استاد حاذق وارداتش در حکم اتفاق است یعنی باید فقط از این گوش شنید و از آن گوش به در کرد و این واردات و مکاشفات قابل اعتنا و توجهی نیستند بله نشان دهنده استعداد شخص است ، این نکته مهم است و اساتید حاذق و مبرز با دیدن این واردات شخص قبل از سلوک تشخیص می‌ دهند که شخص طالب را چه زمان وارد عالم سلوک کنند. بعد از گرفتن اذن سلوک واقعه یا مکاشفه ای که برای شخص رخ بدهد در حکم خرق حجاب است، تک تک این خوارق برای سالک بسیار مهم است چرا که حاوی پیامی برای سالک می باشد ولی اتفاقات خیر ، اتفاقات نشان دهنده استعداد است نشان‌ دهنده قابلیت‌ ها است ولی بعد از گرفتن اذن سلوک و افتادن در وادی سلوک تک تک این واقعه ها نشان دهنده ی مراتب سلوکی است ، فرق است بین استعداد ها و مراتب ها.

 

استاد آریانفر

  • Omid Shabani
۰۵
بهمن

هو


برای آن که سِیر [برزخ] برای سالک پیش بیاید عظمت روح شرط است. اگر روحت عظمت پیدا کرد بر تو حقایقی کشف می شود و مشاهدهٔ روح پیدا می کنید ، گدایی درِ خانهٔ حق عظمت روح هاست پس عظمت پیدا کنید تا روحت [پس از مرگ] محتاج و گرفتار نشود ، به شریعت محمدی و طریقت علوی عمل کنید تا مشاهدهٔ روح پیش آید. روح تو وقتی پر و بال پیدا می کند که تزکیه ای در کار باشد ، یک کمی حرکت کنید تا حقیقت خودتان را دریافت کنید. چرا نیروی وجود خودتان را درک نمی کنید؟ آفریده شده اید که جستجو کنید و بفهمید. با نَفسِتان مبارزه کنید تا قدرت پیدا کنید و خلع بدن انجام دهید.


روح مجرد است که سیر سماء کند

چون و چرا مقابل دلبر چرا کند؟


در محضر استاد

  • Omid Shabani
۱۲
دی

هو


📌یافتن مرشد و مربی نفس در بیان استاد سید حسین نصر


نخستین گام در عمل به تصوف یافتنِ مرشد یا پیر یا شیخی است که دارای شرایط لازم باشد و پس از طیِ مراحل طریق بتواند دیگران را در این راه هدایت کند، چنان‌که در داستان قرآنی ، خضر موسى علیه السلام را راهنمایی کرد. از این‌ روست که در ادبیات صوفیانۀ فارسی ، از مرشد به عنوان خضر طریق یا خضر راه بسیار سخن به میان آمده است. در کتابهای صوفیه دربارۀ ویژگیهای مرشد حقیقی و خطراتِ مرشدان دروغین مطالب فراوانی آمده است. از سدۀ ۶ قمری/۱۲ میلادی به بعد معمولاً مرشدان اعضای طریقه‌ های معروف تصوف ، مانند قادریه و رفاعیه و شاذلیه بوده‌اند ، ولی چند استثناء در این امر وجود دارد. نخست آنکه ممکن است فردی مستقیماً توسط خضر از عالم غیب راهنمایی شود و در تشیع ۱۲ امامی همین امکان دربارۀ حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف صادق است. دیگر آنکه در تشیع سلسله‌هایی وجود دارند که پنهان مانده‌اند و همچنان به حیات معنوی خود ادامه می‌دهند؛ و همین امر را می‌توان در سلک علمای اهل تسنن مثلاً در مصر مشاهده کرد ؛سوم آنکه به‌ویژه در تشیع ، وضعی شبیه به آنچه پیش از تشکیل طرایق و سلسله‌های تصوف وجود داشت ، یعنی آنگونه که مریدان گرد مرشدی جمع می‌شدند و با ارشاد او مراتب سلوک را طی می‌کردند ، بدون اینکه سلسلۀ منظمی وجود داشته باشد ، هنوز باقی است و عارفان معروفی مانند بحرالعلوم و علامه طباطبایی در دورۀ معاصر ، از این نوع تربیت معنوی بهره‌مند بوده‌اند. به‌ رغم وجودِ این مواردِ استثنائی باید گفت که در ۹ سدۀ اخیر اکثر مشایخ تصوف نقش ارشادیِ خود در راه رسانیدنِ مریدان به حقیقت را در بستر طریقه‌های مختلف به انجام رسانده‌اند که هریک دارای سلسله‌ای است که زنجیروار هر نسلی را به نسل قبلی، و سرانجام به علی علیه السلام (تقریباً در همۀ موارد) و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پیوند می‌دهد و از این راه نیروی ولایت در نسلهای گوناگون جریان می‌یابد. به باور صوفیه ، این سلسله‌ ها همچنین به مراتب رجال عالم غیب مرتبط‌ اند که بر حیات معنوی آدمیان در هر عصر ، به نمایندگی از پیامبر و بالأخره خداوند نظارت می‌ کنند. همچنین در سلسله‌ ها به وجود قطبی باور دارند که در هر نسل مرکز غیبی ساختارهای تصوفِ آن زمان است. از میان طریقه‌های تصوف فقط اویسیه هستند که نام یک طریقه را دارند، ولی مرشد آنان نه انسانی خاکی ، بلکه خضر و رجال غیب‌ اند.


استاد سید حسین نصر

تصوف - اصول و مبانی

_____________________________

  • Omid Shabani
۲۳
آذر

هو


چون نفس انسانی از خواست های بدنی و از سرگرمی هایی که در تحت آن از شهوت و غضب و حس و تخیل است روی گردانید ، و روی دل را به سوی صفحه عالم ملکوت اعلی نمود ، به نیک بختی و سعادتی بزرگ راه یافته و شگفتی های جهان ملکوت و آیات با عظمت الهی را مشاهده خواهد نمود. روح انسانی همانند آیینه ای است که چون به صیقل عقل نظری صیقل خورد ،  و از آن پرده و حجاب های طبیعت و زنگار معصیت برطرف شد ، در آن هنگام نور معرفت و ایمان که نزد پیشوایان حکمت به نام عقل بالفعل نامیده می شود در آن تابان و نمایان می گردد ، و به واسطه این نور حقایق ملکوتی و نهانی جبروت کشف و آشکار می گردد ، هم چنان که صورت های مثالی (برزخی) در آیینه های صاف نمایان می گردد ، البته اگر براقی و جلای آن به واسطه طبیعت و زنگار تباه نگردیده باشد.


صدرالمتألهین ملاصدرا شیرازی

تفسیر سوره واقعه آیه ۸۰

  • Omid Shabani
۲۳
آذر

هو

 

برداشت های ما در خدا شناسی و ولی شناسی معرفت لازم را به قدر قطره ای از دریا هم به ما نمی دهد ، تا کسی علی را از  خدا جدا می بیند ، برایش به قدر روزنه ی ته سوزن ، بینش وجود ندارد ؛ این معیّت را باید دریافت کند ، نه حلول است نه اتحاد نه دوییت و نه شرک ، این دریافت میخواهد ؛ چون بلد نیست این را دریافت کند ، هم خودش سر از شرک در می آورد هم اگر کسی حرف صحیحی گفته باشد و به این نقطه رسیده باشد ، اورا مشرک میداند یا اورا غالی میخواند ؛ کسانی که این نقطه را دریافت کرده اند ، از ترس زبان مردم و حکم بی جایی که در او رانده می شود ، زبان در دهان گذاشته و حرف نزدند ، ولی بودند کسانی بودند که که اینها از حرف خلق نهراسیدند و گفتند حرفی را که باید میگفتند. اما افرادی برعکس ، همانطور که گفتیم ، ملاحضه خودشان را کردند که ترکیبشان برهم نخورد ، از آنچه که دریافت کرده بودند صرف نظر کردند. اگر عود را نسوزانید بوی آن بلند نمیشود ، هزار سال عود را انبار کنید ، عود ، عود نیست و بویش بلند نمیشود. هرکسی که به عشق علی مبتلاست باید خودش را بسوزاند ، هرچقدر خلق میخواهند نگاه کنند.

 

در تن من جان علیست، خون به شریان علیست

 

هر طپش قلب من، ذکر علی جان علیست

 

پـُتک به غمها بکوب ، بر دَف تقوا بکوب

 

مست شدی پابکوب ، مرشد مستان علیست

 

آیت الله سید احمد نجفی

___________________

  • Omid Shabani
۲۰
آذر

هو

 

 

📌تناسخ ملکوتی سرایانی

 

کمّلین از اوتاد ، همانند ابدال در هر عالمی که بخواهند وارد می شوند و در آن عالم مطابق شأنی که دارند کار انجام می دهند. مثلاً اگر از عالم طبیعت رحلت کرده باشند ، به اراده ی که با إذن الهی است ، می توانند وارد عالم طبیعت شده و دست خلق الله را بگیرند و به ایشان یاری برسانند ؛ لذا معنی ندارد کسی بگوید ما چطور به دامان بزرگان دین مان توسّل نموده و از آن ها استعانت جوییم ، در حالی که همه ی آن ها از عالم طبیعت به عالم مافوق سفر کرده اند و دست شان از ما کوتاه است؛ زیرا بسیاری از بزرگان و علمای دینی ما که حتی مادون مقام عصمت هستند کمّل از اولیاءالله هستند و برای شان ورود در عوالم گوناگون به اراده ای میسّر است و از این طریق می توانند حوایج نیازمندان را برآورده سازند ، و این یکی از لطایف معنای شریف رجعت است که در عین ۵۴ کتاب شریف عیون مسائل نفس ، از آن تعبیر به « تناسخ ملکوتی سریانی » شده است.

 

استاد صمدی آملی

شرح رساله انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه استاد علامه حسن زاده آملی

______________________________

  • Omid Shabani