سبع المثانی

لطایف العرفان

سبع المثانی

لطایف العرفان

سبع المثانی

هو

اطوار سبعه قلبیه که نام او را سبع المثانی نیز گفته اند طور لطافت عالم الهی است که معنی این صورت جسم ظاهر است.

اینستاگرام:
instagram.com/sabalmasani

کانال تلگرام:
https://t.me/hou786

۲۴
آذر

هو


"الله هو" ذکری مفید است که از وحدت بوجود می آید اما چیزی که می خواهی ازآن درنمی آید چرا؟ چون نیرو نداری که بیرون بدهی!

وقتی می گویی"الله هو" اینجا باید مثل روز روشن شود.


در محضر استاد


  • Omid Shabani
۲۴
آذر

هو


آن ها که در سطح بالا هستند چنان افتاده و متواضعند که اگر بیایند اینجا بنشینند آن ها را نمیشناسید و [حتی] ممکن است به آنها بدبین بشوید. بسیاری از اولیای خدا ، مانند ابدال، نجبا و رجال الغیب اینگونه گمنام و مخفی هستند. [خدا] زمینش بدون اولیاء نیست ، اولیاء ، با ما هستند. با رهروان آشنا شوید و با ابدال و اوتاد و نجبا و نقبا پیمانی ببندید تا در صدر کهکشان ها تو را راه بدهند. آن ها در خلق بر تبلیغ ولایت مأمورند. مأمورند بر تبلیغ ولایتی که نیروی زمین و آسمان ها و کائنات است.


در محضر استاد

  • Omid Shabani
۲۴
آذر
هو

در این راه ، شرع را باید بدانی. اگر شرع را ندانستی ، می مانی. من موظف هستم به شما بگویم، مسائل دینی ، نماز و محرمات را یاد بگیرید و عمل کنید تا بعد وارد طریق شوید. اگر مسائل دینی را ندانستی و نشستی به ذکر،اینها مسئولیت دارد.
نگفتیم بروید رساله را حفظ کنید ، گفتیم چیزهایی را که احتیاج دارید بدانید ، که نماز و روزه و سایر فروع دین است. ما میخواهیم توحید را بفهمیم. در کلاس توحید باید به امامت برسیم.

در محضر استاد
  • Omid Shabani
۲۴
آذر

هو



بهره بردن از تجلیات حق ، کسب فیض از مبدأیی است که سرچمه آن جاری است و آن سرچشمه ولایت علی و اولاد علیست.


در محضر استاد

  • Omid Shabani
۲۳
آذر

هو


اگر می خواهید برزختان پر نشیب و فراز نباشد ، باید آن را در این عالم مشاهده کنید.


در محضر استاد


  • Omid Shabani
۲۳
آذر
هو

یک ریاضتی بود آن زمان ها که بعضی از دوستان بودند که می دانند. یک ریاضت مافوق الطاقه داشتیم. ۱۱۰ روزه بود که روز آخر ما پَر می زدیم و حال نداشتیم اصلا، در سن جوانی بودیم. شب آخر به یکی از دوستان گفتیم امشب افطار کنیم.  ۱۱۰ روزه یعنی (حدود) سه تا چله بود. دیدیم دو نفر هندی وارد شدند ، ممکن است بعضی بچه ها باشند که یادشان باشد، بعد از سلام علیک و روبوسی گفتیم کجا بودید؟ گفتند مشهد بودیم ، آمدیم رِی و جدّت را زیارت کردیم .من تعجب کردم که اینها چه می گویند! بعد آمدیم قم و مستقیم آمدیم سوی شما. آن زمان بیابان بود وسط قبرستان آمدند ما رو پیدا کنند.

ما کجا بودیم ...؟ بعد از اینکه حکایت را تمام کردند ما دوزاریمان نیفتاد، فکر نکردیم که دارند سرعت خودشان را به ما ابلاغ می کنند، ما درک نکردیم من کمی شک کردم. صبح شد گفتند پول دارید ؟ صد تومن داشتیم ، گذاشتم جلوی آنها، گفت نه ، ده تومن این برداشت و ده تومن هم آن یکی دیگر،  گفتند بس است ، بعد خداحافظی کردند و روبوسی تا رسید به من، من را گرفت در بغلش و روبوسی کردیم و یکهو پریدند و رفتند!

دیشبش پرسیده بودم که از اینجا، به کجا می روید؟ گفته بودند؛ اول کربلا و بعد نجف و از نجف برویم مدینه زیارت و برگردیم مکه، زیارت را تمام کنیم از اینجا برویم پاکستان، آدرس هم دادند که هنوز دارم. گفتند:

بیایید انجا که در خدمت باشیم. وقتی پریدند، دیدم آنها حاکم بر طبیعت هستند، سلطان بر طبیعت هستند و سلطان بر دلها هستند نه بر گِلها.. خلاصه رفتند، یعنی شخصیت هایی اینگونه درعالم هستند.

در محضر استاد
  • Omid Shabani
۱۹
آذر

هو


مجملا این عالم را ( عالم ملکوت ) شارع مقدس عالم برزخ سابق و لاحق و ملکوت سماوات و ارض و عالم نفوس انسانیه خوانده و باصطلاح حکماء اشراق عالم مثال و عالم اشباح و مثل معلقه و خیال منفصل و ارض حقیقه نامند و باصطلاح اهل معرفت عالم قلب و اقلیم ثامن و ارض هورقلیا نامند و اهل معرفت و ریاضت به خلع بدن درین عالم داخل می شوند.


و حکماء قدما نیز بریاضات داخل در این عالم بقدر استعداد نورانیت شده اند چنانکه ارسطاطالیس حکیم در اثولوجیا گوید که خلوت گزیدم و ریاضت کشیدم و خلع بدن نمودم و از ملابس طبیعت مجرد شدم و در خود حسنی غریب و نوری عجیب می دیدم و خود را از اجزاء عالم روحانی می یافتم و صاحب تاثیر بودم پس ترقی کردم به عالم ربوبیت و نور مشاهده می کردم که زبان وصف آن نتواند نمود و گوش وصف آن نتواند شنید ناگاه فکر میان من و آن نور حجاب شد و متعجب ماندم که چگونه از آن عالم نزول کردم.


و شیخ مقتول در تلویحات و ملاقطب علامه در شرح حکمت اشراق این خلع و شهود را به افلاطون نسبت داده اند و مستبعد نیست که از هر دو باشد که استاد و تلمیذ یکدیگرند ؛ پس بدانکه در جائیکه حکماء سلف به ریاضات نفسانیه صاحب خلع بدن و شهود انوار شده اند اهل معرفت و مجاهده از این امت مرحومه که مسمی به اولیاء و شیعیان خاص الوای حضرات اهل بیت عصمت اند از برکت نور ولایت و متابعت ایشان   به طریق اولی باید به این عالم که مثال و قلب است به خلع بدن رسیده باشند ، خلع بدن سهل است که اولیاء این امت خلع صورت مثالیه قلبیه را از برکت نور ولایت کرده اند و به عالم ارواح مجرده و انوار مقدسه جبروتیه رسیده اند.


بلکه خود نور مجرد از صور شده اند و با تجلی الهی متحد شده اند و با این خلع ثانی عارف به نورانیت حضرت سلطان اولیاء سیدالموحدین امیرالمومنین علی علیه السلام آمده اند چنانکه فرمود : ( من عرفنی بالنورانیه فقد عرف الله و من عرف الله فقد عرفنی بالنورانیه و ذلک دین القیّمه )


طباشیر الحکمه

میرزا ابوالقاسم حسینی شریفی ذَهَبی شیرازی متخلص به راز شیرازی

  • Omid Shabani
۱۹
آذر

هو


بزرگواری می فرمایند از روح جناب حکیم عمر خیام سوال شد در رابطه با قالب های هفت گانه ( کالبد های هفت گانه ) و اینکه بعد از مرگ همیشه به همان کیفیت باقی می مانند یا خیر؟


جواب :


اینکه گفته شد روان پوش هفت قالب دارد ، مقصود هفت حالت از لطافت نهائی تا تراکم مادی است ، اما این هفت مرحله کاملا مشخص نیستند. مانند هفت رنگ نور سفید که هر یک را اسمی گذاشته اید ؛ ولی در واقع کاملا مشخص نیست ، چون هریک به صد ها رنگ جزء ممکن است تقسیم شوند.


بعد از مرگ روح احتیاج به قالب جسمانی ندارد و این قالب ترکیبی را رها می کند و هر قدر روح ، ترقی می کند یعنی از علائق مادی و رذائل اخلاقی بکاهد احتیاجش به پوشش های ثقیل کمتر است ؛ بنابر این در اثر ترک علائق مادی و صفات رذیله تصفیه قالب های متراکم تر شروع می شود ، چنانچه در محیط شما اگر کسی از روی احتیاج هفت لباس ( ضخیم تا نازک ) در برداشته باشد ، هر وقت رفع احتیاج شود ، یکی یکی در می آورد.

  • Omid Shabani
۱۹
آذر

هو


لطایف خمسه عالم خلق ( نفس و باد و آب و نار و خاک ) مناسبات خاصی به لطایف عالم امر ( لطیفه قلب و روح و سر و خفی و اخفی ) دارند ، گویا این اصولند از برای جواهر خمسه عالم امر مثلا معامله ی نفس اصل معالمه ی لطیفه قلبی است و یا معالمه ی عنصر باد اصل معامله ی لطیفه روحی است و ایضا معامله ی عنصر آب اصل معامله ی لطیفه سری است و به همین ترتیب معامله عنصر نار اصل معامله ی لطیفه خفی و بالاخره معامله ی عنصر خاک اصل معامله ی لطیفه اخفی می باشد .بناء یکی از وجوهی که سالک حین سیر در عالم امر خود را در منامات و واقعات گرفتار عناصر مثلا پرواز در هوا یا محاط به آب و یا خاک و غیره می بیند همین مناسبات بین البینی عناصر و لطایف است که هنگام سیر در اصول لطایف عالم امر فوق العرش ظهور آن واضحتر میشود.


اذکار و اسباق در طرق اربعه

  • Omid Shabani
۱۹
آذر

هو


طریقت راهی است که از شریعت خیزد و شریعت بیان توحید و طهارت و نماز و روزه و حج و نماز و جهاد و زکات است و بیان معاملات دنیا و محاسبات عقبی و لقا و سلام و کلام و رضای خدای تعالی است.  اما طریقت طلب کردن تحقیق این معاملات و تفحص این مشروعات است و آراستن اعمال به صفای ضمایر و تهذیب اخلاق از کدورات طبیعی چون ریا و جفا و شرک خفی و حقد و حسد و تکبّر و اعجاب و مانند این همه ... در جمله هر چه به تهذیب ظاهر متعلق است از شریعت خیزد و هر چه به تصفیت باطن بازگردد از طریقت خیزد مثلآ جامه نمازی [پاک] کردن از لوت نجاست شریعت است و دل را نگاه داشتن از کدورات بشری طریقت است...روی به قبله آوردن در نماز شریعت است و دل به حق حاضر داشتن، طریقت، و در جمله هر چه در مرتبه ی حواس فرود آید مراقبت آن کردن ، شریعت است و هر چه در درون پرده ی قالب است ، رعایت آن کردن ، از طریقت است.و هرچه در قرآن عبارت به « ناس » است که « یا ایها الناس » جمله لوازم شرعی است که به شریعت ایمان بر مردمان میرسانند و هرچه در تبع ایمان است که یاد کرده است که « یا ایها الذین آمنوا » جمله لوازم طریقتی است که بعد از ایمان از مؤمنان طلب کرده است که دعوت به ایمان است و شریعت به ایمان است و طریقت در پرده ی ایمان است.


و اصل طریقت آن دو چیز است :

تقوی در عمل و قول سدید در علم.


صوفی نامه - قطب الدین عبادی


  • Omid Shabani
۱۹
آذر

هو 


عین القضاة همدانی:


اول چیزی که سالک را از عالم آخرت معلوم کنند ، احوال گور باشد ، مثلا اتش و مار و کژدم را در گور به تمثل به وی نشان دهند.


تمهیدات

  • Omid Shabani