چرا عرفان اسلامی غنی است؟
هو
انسان نباید از خواندن مکاتب عرفانی مختلف به بهانه ی غنا عرفان اسلامی باز ماند ، با مطالعه ی عرفان های دیگری که وجود دارد (به شرط انتخاب پیش فرض دقیق فکری فلسفه و عرفان اسلامی) می توان فهمید که چرا عرفان اسلامی غنی است . علت اصلی گرایش اشخاص به مکتب های شبه عرفانی و کسانی که تفکرات اختلاطیشان را به عنوان عرفان معرفی می کنند اینست که آگاهی دقیقی از عرفان و تصوف اسلامی ندارند ؛ البته ما نمی گوییم که در نحله ها و مکتب های شبه عرفانی , مطالب قابل استفاده ای وجود ندارد ولی وجه اتم و اکمل مباحث معرفتی و شهودی در آثار مشایخ کبار تصوف و عرفان اسلامی ذکر شده است ، چون که صد آمد نود هم پیش ماست...
البته مقصر خود ما نیز هستیم که در احیای تفکر و آثار این بزرگان کوتاهی کردیم و زمینه را برای گرایش مردم به نحله های عرفانی و شبه عرفانی غیر اسلامی محیا کردیم.
گویا غربی ها در بعضی موارد گوی سبقت را از ما ربودند و همت کردند و برخی عارفان مسلمان را بهتر از ما شناختند و شناساندند ؛ مصایب حلاج را لویس ماسینیون نوشت, فریتس مایر ابوسعید ابوالخیر حقیقت و افسانه را نوشت , آلن نیکلسون مثنوی معنوی را منتشر ساخت, هنوز انسان کامل عزیز نسفی با تصحیح ماژیران موله نشر می یابد و ...
اهل غرب با اینکه عرفان خویش را دارند ولی از عرفان اسلامی غافل نشدند با اینکه سویدنبرگ و فرانسیس آسیزی و ترسای آویلایی و مایستر اکهارت را دارند اینک حافظ و مولانا و ابن عربی و...را بررسی می کنند و با تدقیق در آثار ابن عربی و مولانا و حافظ می کوشند تا عارفان خود را بهتر بشناسند.
یا علی