سبع المثانی

لطایف العرفان

سبع المثانی

لطایف العرفان

سبع المثانی

هو

اطوار سبعه قلبیه که نام او را سبع المثانی نیز گفته اند طور لطافت عالم الهی است که معنی این صورت جسم ظاهر است.

اینستاگرام:
instagram.com/sabalmasani

کانال تلگرام:
https://t.me/hou786

۳ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۴
آبان

هو

کتاب نامه ها و برنامه ها جمع آوری شده ی نامه های استاد علامه حسن زاده آملی توسط خواجه ابوسعید آملی (حاج رضا ولایی) می باشد که شامل نکات لطیف و ظریفی می باشد. 

در این مطلب نکاتی مهمی را که حقیر از متن کتاب استخراج کرده ام را خدمت مشتاقان راه توحید و ولایت تقدیم می کنم :

- آخر سوره ی مبارکه فرقان از ( عبادالرحمن ) تا پایان آن را بخوان و نصب العین خود گردان.

-کتمان را تشدید کن و پیمان را تسدید.

-مواظب مراقب باش و مراقب حضور و عبادت تا عبد الله شوی , عندالله شوی.

-سخن از قرآن باید آموخت و دهن از فرقان باید گرفت.

-یک نفس از نفس ایمن مباش که دشمنی سخت رهزن و رهزنی سخت دشمن است.

-از شهوت و شهرت بپرهیز.

-خدا شناس باش , در هر لباس باش.

-از همه گریزان باش ; یعنی با همه باش و بی همه باش

-مرد جست و جوی باش نه گفت و گوی.

-از فضول کلام چون فضول طعام دست بدار.

-خروس در سحر به ذکر قدوس سبوح در خروش است , کم از خروس مباش.

-هر که خاموش شد , گویا شد.هرکه چشم سر بست , بینا شد.هرکه گوش دل گشود , دانا شد.هرکه را حضور است , نور است.هرکه را مراقبت است , سرور است.

-گفته اند که سحر , وقت مسافرت رهروان است و نسیم آن , چون دم عیسوی علاج بیماران.

-دل را ساده و هموار دار که عکوس ارواح در او گرد آوری , که دل سالم کرسی ملائکه و عکاس ارواح گردد.

-هرکه هوای وصال دارد در سحر ها حال دارد.

-در سحر درد ها دوا گردد.

-قرآن کریم صورت حقیقه ی انسان کامل است.

-ندانم چه کسی به در خانه ی دوست رفت و ناامید برگشت ؟

-فضول طعام , ممیت قلب است و مفضی به سرکش نفس و طغیان اوست , از أجل خصال مؤمن جوع است.

-فضول کلام از قلب قاسی برخیزد.

-سلامت در عزلت است . با خلق باش و نباش.

-برادرم ! قدم اول در سلوک , توبه و پاکی از گناه , و دوری از گفتار ناپاک , کردار و اندیشه های ناشایسته و خوی های نکوهیده است.

-برادرم ! حرف این و آن را مزن.دم فرو بند و تماشا کن . بنگر و عبرت گیر.به فکر خود باش.

-دل را به یاد دلدار یک جهت کن تا از محبین باشی . مناجات محبین امام زین العابدین و سیدالساجدین علیه السلام را فراموش مکن.

-سعی کن اول دل بگوید و آنگاه زبان.

-عمده حضور است و حضور است و حضور.

-وصلت میان برادران در حضر به دیدار یکدیگر است و در سفر به نامه نگاری.

-حکیمان گفته اند که اگر نفس را مشغول نداری او تو را به خود مشغول میکند.

-حکیمان گفته اند روح از پر خوردن جسم می شود و جسم از کم خوردن روح می گردد.

-اندیشه ی شب , جان را نیرو و پرتو دهد و نماز شب , به مینو کشاند.

-در این درگه جز آه و ناله سودی ندهد.

-هر که درد دارد روز ها کو کو میکند و شب ها هو هو. گاهی در نماز و نیاز است و گاهی در سوز و گداز.


-راز را باید پوشیده داشت که در آشکارا شدنش درد سر دراز است. راهرو باید چندان رند باشد که رندان را به بازی گیرد , و بدان سان جا گرفته و سنگین که سبکساران و سبکسران سر خویش گیرند و راه خود در پیش , که راز داری پیشه ی دوستان خداست.


-حضور را علایم است . رأس آن ها ادب مع الله است.


-زبان اگر یله و رها شود از مار گزنده تر است.


-قیامت با تو است نه در آخر طول زمانی.


-آنچه در احوال و اطوار سالک در خواب و بیداری عایدش می شود میوه هایی است که از کمون شجره ی وجودش بروز می کند.


-تا گم نشدی چیزی در تو پیدا نشود.


-از سخنان ناهنجار , اگرچه به مزاح باشد برحذر باش.


-از قسم خوردن , اگرچه به راست باشد , احتراز کن.


-تا دل شکسته نشد بیت المعمور نمی گردد . و این شکسته از صد هزار دست بیش تر ارزد , بلکه به بها در نمی آید ; زیرا که بهای آن خدای تعالی است.


-تا از سر جمیع خلق نگذری , پیش خدا نمیتوانی بروی.


-شب را با عالم غیب شباهت است . از شب به غیب توان راه یافت.


-آقا بداند که هرکس در سلوک الی الله تکاسل ورزد ستمی بر خود روا داشته است که کم ترین آه حسرتش برتین زبانه ی آتش دوزخ است.


-نظر آقا در توحید باید خیلی بلند باشد , که توحید نه فقط یکی گفتن است , بلکه یکی دیدن است.


-خویشتن را باش , پندار این و آن را از خود به در کن و دل از وسوسه های بی اساس اهرمن برحذر بدار.


-آنچه در احوال ارباب وصول و اصحاب کشف و شهود خوانده ایم و شنیده ایم , اغلب آن بزرگان در جوانی که شجره ی ملعونه ی دنیا در آن ها ریشه ندوانیده بود به مقامات سامی نایل شدند.


-هر وقت به یاد اویی جوانی.


-اعمال شما بذر هایی است که در مزرعه ی جانتان می افشانید.

-منطق الطیر عطار و امثال رسائل از دیگر دانش مندان, شرح حال نفس ناطقه ی انسانی اند.


-هر دم در قلوب عارفان نظری تازه دارد و در دیده ی آنان جلوه ای برون از اندازه.


-قلبی که جامع همه ی اسمای حسنا و مظهر جمیع صفات علیاست آن قلب انسان کامل است.


-انسان به یافتن علم که آب حیات روان است , سعت وجودی می یابد و وجود وی شدید و قوی می گردد.


-هر اندازه که روان قوی تر باشد , قوت وی که نور علم است شریف تر و فاضل تر خواهد بود , هر اندازه که روان فاضل تر باشد , قوت آن بیش تر میگردد , نیروی نور ذاتش فزونی می گیرد و فروزان تر می شود.


-انسان بیدار همواره کشیک نفس می کشد , پاسبان حرم دل است , واردات و صادرات دهان خود را می پابد.


-وضو که از چشمه ی عشق گرفته شود زنگار را می زداید.


-دیده ی بصیرت آدمی را حجابی جز غبار کدورت نفس نیست.


-عارف در سیر استکمالی خود کم کم به جایی می رسد که همه ی پرده ی پندار از پیش چشم توحید او برکنار می رود و در این مقام در اثبات ماسوی دلیل میخواهد نه در اثبات واجب.


عارف قائل به وحدت شخصیه ی وجود است و یک ذره از حیطه ی آن به در نیست و بجز حق , جمله , اسم بی مسماست.


-حجاب هایی که حائل و مانع انسان از نیل به جنة اللقایند , در خود انسان اند.


-هرکس از مرگ می ترسد در حقیقت از خود می ترسد.


-علم و عمل جوهرند و مقوم گوهر آدم.


-آنان که زر و سیم را بند کرده اند , بنده روزی اند نه روزی دهنده.


-به شهادت تذکره ها , نفوس مستعده از تحمل ساعاتی در محنت زمانه , مردان نامدار و اماثل روزگار شده اند.


-طلاب عزیز سرمشق بگیرند که حضرت علامه طباطبایی شب قدر را به بحث و تحقیق آیات قرآنی احیا می کرد و تفسیرش در این شب فرخنده به پایان رسید.


-خواجه نصیر طوسی مشرب اشراق داشت . در حکمت اشراقی بود.


-عمده در سلوک الی الله , استقامت است و نزول برکات و فیض الهی بر اثر استقامت است.


-همه ی آثار علامه طباطبایی علم است و فکر , همه حقیقت است و معرفت , همه بحث است و فصح , همه عشق است و عقل , همه قرآن است و حدیث....


-اهم مطالب در طلیعه ی امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتم وی شود.


-عالم رؤیا آنچه مشاهده می شوند همه از منشآت نفس اند.


-انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را مایه به حسب آن چیز لازم است : مثلا دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل.


-انسان تا به لقاء الله نرسیده است به کمال مطلوبش نایل نشده است.


-در توحید باید مراقبت را تقویت کرد . مراقبت تخم سعادت است و در مزرع دل کاشته می شود و ساید آداب و اعمال , پرواندن آن است.


-حدیث نفس مزاحم با مراقبت است.


-بدن تور شکار و سواری راهرو ماست.مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید و نه تواند سوار را به جایی برساند.


-داعی تنها دستورالعملی که الان می تواند به حضور جناب عالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرماید.


-در همه حال مواظب خود بوده باشید که نزد حقیقت همه ی موجودات به سر می بری.


-کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.


-هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بیکران حقیقت دار هستی هستیم و از این جدول با او در ارتباطیم.


-هر چه عاید ما می شود از کانال وجودی خودمان است.


-اگر در حال مراقبت تام , تمثلاتب پیش آمد , خوش آمد . مکتوم بدار که سالک کتوم است . از عارف سَر می رود و سّرِ نمی رود.


-قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود , هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد . طهارت را حفظ کنید ; حتی با طهارت بخوابید.


-هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه.


-جامعه ی بی عرفان کالبد بی جان است.


-در واقع صحف عرفانی , تفسیر انفسی قرآن کریم اند.


- همه معارف اسلامی در حد کمال برای بیشتر افراد اعم از درس خوانده و ناخوانده , ناشناخته مانده است.


-علم و عمل دو گوهر انسان سازند . آن مشخِص و سازنده ی روان است ,  و این مشخص و سازنده ی بدن , و هر دو غذای انسان اند .


- بدن در همه ی عوالم مرتبه نازله ی نفس است.


- علم و عمل به منزلت دو بال نفس ناطقه اند که به انداز هی نیروی این دو بال در عوالم بی پایان پرواز می کند . پروازی که در نشأت شهادت داخل در عالم غیب می شود , و در عالم غیب ظاهر در نشأت شهادت می گردد.


-مسئله ی اتحاد علم و عالم و معلوم , و عمل و عامل و معمول , از مهم ترین مسائل علم الهی است.


-ماسوا از یک شمس حقیقت نوارنی اند.


-از خدای متعال توفیق حضور تام و مراقبت کامل بخواه تا نور وحدت حقه در جانت بتابد و از پای تا سرت همه نور خدا شود.


-شفاعت را از این جا باید با خود برد و آن قدر که با انسان کامل یعنی امام عصرش عجل الله تعالی فرجه الشریف سنخیت دارد به همان اندازه از شفاعت بهره مند است و با قرآن و عترت پیوسته است.


-معراج ولوج به ملکوت است نه عروج به کرات.

-تا دهن بسته نشد دل باز نمی شود.


-بدان که سرمایه ی سعادت , ادب مع الله است و همواره مراقبت تام داشتن و در حضور حق به سر بردن است

.

-برادرم خلوت شب را به خصوص در وقت سحر از دست ندهد.


-کثرت عمل ملاک تقرب نیست , بلکه تعقل و تفکر می باید.


-آیه ی سخره رفع وسواس می کند و هفتاد بار آن در کافی منصوص است.



  • Omid Shabani
۰۶
آبان

استاد حسینی آملی:


روزی خدمت استاد علامه حسن زاده آملی عرض کردم شما در این شعر که فرمودید :



دولتم آمد به کف با خودن دل آمد به کف    حبذا خون دلى دل را دهد عزو شرف


این دولت چه بوده که اینقدر به آن می نازید ؟


فرمود :


طلعت حقیقت قرآن !
  • Omid Shabani
۰۶
آبان

استاد حسینی آملی:


دوستی داشتم , از دوستان نزدیک من بود . گفت : رفتم خدمت آقای حسن زاده آملی گفتم آقا جان من از شما توقع مالی ندارم یک تقاضایی میخواهم بکنم و سخنم را به جانب تقاضای مالی نمیخواهم ببرید . و آن ایسنت که دلم میخواهد بروم حج ! و از شما میخواهم دعا کنید خداوند موقعیت و شرایط را جور کند و من برم حج !

گفت:

حضرت آقای حسن زاده آملی نگاهی به من کردند و فرمودند :

میخواهی بروی حج و برگردی که مردم به شما بگن حاج آقا ؟!!!

گفت:

من یکدفعه وا رفتم ! فهمیدم درست میفرمایند ... توی مجلسی که مینشستم به بقیه افراد حاج آقا میگفتند اما به من نمیگفتند حاج آقا ! و دوست داشتم به حج بروم تا مردم به من بگویند حاج آقا !


____________


استاد حسینی آملی:


استاد واقعی در اندرونمان خودمان را به خودمان نشان می دهد که که تو مبتلا به یک ضعفی هستی که میخواهی به یک مرتبه از عجب برسی ! خود کم بینی ! و شخصیتت را گم کرده ای و نمی دانی که شخصیت تو به کمالات درونیت است نه به گفتار دیگران که به شما بگویند حاج آقا !


لذا باید پیدا کنیم کسی را که مارا از درونمان بشوراند و ضعف وجودیمان را از درونمان بگوید و اگر نقطه قوتی داریم مارا ارجاع بدهد به آن نقطه قوتمان و ما در آن سیر قوتمان تقویت بشویم و راه بیافتیم !

  • Omid Shabani