شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ییر ولی تراش» ثبت شده است

۲۰
مهر

القاب و کنیه شیخ نجم الدین کبرى‏:


ابو الجناب:


نجم الدین که براى آموختن علم حدیث وطن را ترک فرموده مدتى در همدان و اسکندریه نزد بزرگان و اساتید علم حدیث تلمذ نمود و محدثى عظیم الشأن گردید شبى به هنگام مراجعت در عالم باطن مفتخر به زیارت جمال حضرت رسول اللّه اکرم (صلی الله علیه و آله) گردید و مشرف به شرافت صحبت حضرتش شد از آن بزرگوار استدعاى‏ لقبى نمود افتخار دادند مفتخرش فرمودند به لقب ابو الجناب‏ مقصود از این کنیه با عظمت اینست که شیخ نجم الدین از ما سوى اللّه اجتناب شدید نموده است.


ابو حارث‏:


در شرح مقامات حضرت شیخ نجم الدین کبرى مذکور است که وقتى حضرت شیخ در بیابانى ذکرگویان رفته ‏اند ناگاه ذکر بر او مستولى شده مغلوب ذکر گشته و از غلبات و عظمت حضور مذکور و صدمات کلى مست شده و چرخ می ‏زده ذکر می گفته  اتفاقا چاهى در راه بود شیخ در آن چاه افتاده ‏اند، حق جل و علاء چند شیر را فرستاده بر سر آن چاه آمدند و دست در پاى یکدیگر زده‏ اند و یکى پاى را فروگذاشته سوى شیخ و حق تعالى خطاب فرموده که یا ابا الحارث دست در پاى شیر زن و از چاه هستى یوسف‏ وار بیرون آى که درویشان در مصر معنى مشتاق جمال تو هستند ، شیخ دست اخلاص به رشته‏ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ‏ زده ظاهر به دستیارى پاى شیر از پستى چاه اضلال به اوج اقبال برآمده ‏اند پس بکلى ظاهر و باطنش ازحضیض خاک به ذروه افلاک رسیده بر دریاى قدم قطره وجودش پیوست و از خود محو گشت و چون اعتصام به قرآن و حدیث کرد از بلاى این طوفان خلاصى یافت و در قرب سیر فى اللّه اختصاص یافته و ملقب به ابى حارث شد.


نجم الدین‏:


پس از دیدار بیست و پنج تن پیر طریقت به خانقاه شیخ ابراهیم رفت هفت سال تمام چون فرزندى خلف خدمت شیخ کرده روزى شیخ وضو می ساخت احمد (نجم الدین کبرى) ظرف آورد شیخ به شستن پایش آغاز کرد احمد آب روى پایش بریخت، ناگهان شیخ حس کرد که عشق به احمد روى آورده دستور داد آبى را که با آن وضو ساخته است برگیرد و بنوشد احمد آب را نوشید و علم حال و علم قال بر او گشوده گشت در دم شیخ به او لقب نجم الدین داد.


نجم کبرى‏:


چون نجم الدین داراى علو همت و فراست بوده است او را نجم کبرى (ستاره بزرگان) لقب داده‏ اند و برخى بر آن عقیده‏ اند این لقب را شیخ الورى اسماعیل قصرى به ایشان داده است‏.


شیخ ولى ‏تراش‏ :


نجم الدین با یک نگاه آتش به جانها می ‏زد سوزى در دلها می ‏نهاد که درمانى جز وصال نداشت آن‏قدر در آتش نگاه پرفروغ او می ‏سوخت تا خاکستر خودى را بر سر کوى قرب به باد داده، خلعت تشرف به کعبه وصالش می پوشید.


نجم الدین را "ولی ‏تراش" خواندند چون در غلبات وجد نظر مبارکش به هر که می ‏افتادى نه تنها آتش به جانش می زد بلکه او را به مرتبه ولایت مى رساند‏.


چنانچه گفته اند بازرگانى به قصد تفریح به خانقاه شیخ راه یافت در آن لحظه شیخ را حالتى قوى بود نظرش بر آن بازرگان افتاد و او را به مرتبه ولایت رساند شیخ از او پرسید در کدام مملکت زندگى مى‏ کنى؟ گفت فلان جا، شیخ وى را اجازه ارشاد نوشت تا در وطن خویش مردم را ارشاد کند.


شیخ جهان‏:


رضى الدین على لالا در ایام سیر و سلوک که به شیراز می ‏رسد و به نزد شیخ شطاح روزبهان بقلى شیرازى می رود تا دست ارادت به او دهد و تحت تعلیم و تربیتش قرار گیرد، روزبهان بقلى شیرازى به رضى الدین على لالا می فرماید اى کاش حوالت و تربیت و گشایش تو به ما بودى حوالت تو با شیخ جهان نجم الدین کبرى است‏.


شیخ کبرى‏ :


حافظ حسین کربلائى بابا فرجى که از مشاهیر طریقه کمیلى‏ کبروى عبد اللهى می باشد شیخ نجم الدین کبرى را با عنوان شیخ کبرى یاد کرده است‏.


شیخ عالم‏:


رضى الدین على لالا قبل از تشرف به حضور شیخ نجم الدین کبرى شبى در رؤیا دیده بود که پیر طریق ه‏اى نردبانى نهاده از زمین تا به عرش و دست مردم را می گرفت و بدان نردبان بالا می ‏برد و به عرش می رساند می ‏پرسد این چه کسى است؟ می ‏گویند شیخ عالم نجم الدین کبرى است که به این طریق خلق را به حضرت عزت عز شأنه می ‏رساند.


ادامه دارد...