شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

لطایف العرفان و الحکمه

شجرهٔ طیبهٔ طوبای ولایت

هو

بسم الله الرحمن الرحیم

عین و لام و یاء به قلب عاشقان
آورد هردم نشان از بی نشان

قال رسول الله صلی الله علیه و آله:

إِنَّمَا مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوح، مَنْ دَخَلَهَا نَجَا، وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ

____________________
کانال تلگرام:

AsrareTohid@
Hou786@

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علوم خفیه» ثبت شده است

۱۶
اسفند

هو

 

بالفرض شخصی مشرف می شود خدمت روح علامه طباطبایی، روح آقای قاضی ، جناب جبرائیل علیه السلام ،روح مطهره أنبیا و اوصیا و ائمه و ...شخص  باید بداند و بفهمد این مواجهه و تشرف با کدام ساحت کسی که خدمت او مشرف شده است مرتبط است ، آیا شخص با جسم او مواجه شده است یا با ذهن او یا با قلب او و یا با دیگر ساحت های وجودی او مواجه شده است؟ معمولا اینگونه است که مثلا شخص اگر خودش در ساحت ذهنی رشد کرده باشد ارواحی که احضار می‌شوند و یا او به خدمت آن ارواح و فرشتگان و عالین و مراتب بالاتر مشرف می شود به ذهن یعنی به مرتبه ذهنی آنها تشرف حاصل می‌کند لذا ممکن است یک شخص در دو وهله خدمت یکی از فرشتگان مقرب مثلا جناب جبرائیل مشرف بشود یک سوال را از جناب جبرائیل بپرسد جناب جبرائیل در یک بار یک جواب دهد در بار دیگر یک جواب دیگری بدهد.و یا اینکه مثلا دو شخص اقدام کنند به احضار روح یکی از بزرگان و یک سوال مشترک را از او بپرسند و آن شخص دو جواب متفاوت و گاها نقیض هم را به این دو شخص بدهد. اینجا مطلب از این قرار است که این شخص یک بار مثلا به مرتبه قلبی آن فرشته مقرب مشرف شده است در یکی از آسمان هایش مثلا در آسمان دوم قلب در وهله بعدی یا در همان ساحت به یک آسمان دیگر ، مثلا در بار دوم در همان ساحت قلبی به آسمان مثلا هفتم سیر کرد و در آنجا با آن فرشته مقرب ملاقات کرده و یا اینکه خیر ، در یک ساحت دیگر مثلا در ساحت ذهنی با آن فرشته ملاقات کرده و یا در ساحت روحی با آن فرشته ملاقات کرده و جوابی که از آن فرشته می‌گیرد دقیقا چیست متناسب مرتبه ای است که در آن ساحت و در آن آسمان با او ملاقات کرده است.

 

استاد آریانفر

۲۶
تیر

هو

مشهور چنان است که علم رمل از دانیال پیغمبر بود و گویند این علم از معجزه ٔاوست ، چنان است که او مدتی خلق را به حق دعوت می کرد و هیچکس بدو نمی گروید و التفات به سخن او نمی کرد.

از آن شهر بیرون شده به شهر دیگر که او را نمی شناختند رفت و تخته حاصل کرده ریگ سرخ بر آنجا ریخت و در دکانی بنشست و خطی چند بر آنجا کشید و از احوال گذشته و آینده خبر می داد و جمله ٔ خبایا و دزدیده می گفت و آواز او به پادشاه آن اقلیم رسید و او را طلب نمود و بر سبیل امتحان چیزی چند از او پرسید ، چنانچه واقع بود خبر داد ، از او درخواست کرد تا ملازم او شود ، دانیال او را با چهار کس از ملازمان ارشاد می کرد تا در این فن ماهر شدند.

روزی دانیال به ایشان گفت رمل بزنید و بنگرید در این عصر کسی هست که پیغمبری را شاید یا نه؟

ایشان رمل زدند و گفتند هست. گفت اکنون حلیه ٔ او را بنویسید تا کدام است . ایشان صورت و شکل او بنوشتند و چون نگریستند همه صفت او بود. گفتند پیغمبر توئی و در حال به او بگرویدند.

نفائس الفنون